يکي از موضوعاتي که در بازيهاي رايانهاي به طور مکرر به آن پرداخته شده، مبحث آخرالزمان(Apocalypse) و اتفاقاتي است که پس از اين واقعه رقم ميخورند. مبحث آخرالزمان به خاطر رازگونه بودن و اينکه واقعهاي ناشناخته براي انسانها به شمار ميرود، موضوعي سرگرم کننده به شمار مي رود. بازيکنان ميتوانند در بازيهايي که آخرالزمان و وقايع آن را به تصوير ميکشند، با دنيايي روبرو شوند که کاملا ناشناخته و با تجربههاي روزمره زندگي آنها متفاوت است، به همين خاطر اين نوع بازيها از جذابيت بالايي برخوردار است.
آخرالزمان در بازيها معمولا در قالب جنگهاي هستهاي و يا شيوع ويروسهاي کشنده در سطح جهاني به تصوير کشيده ميشود که در آنها تعداد زيادي از انسانها از بين رفتهاند و فقط بخش کمي از جمعيت انسانها، باقي ماندهاند و همين بخش اندک، سوژه داستاني اين چنين بازيهايي ميشوند و تلاش ايشان براي زنده ماندن، موضوع روايت داستان قرار ميگيرد و براي مشکلاتشان راه حلي بيابند که در واقع ميتوان گفت در بازيها بيش از مبحث «آخرالزمان»، به «پسا آخرالزمان(Post Apocalypse)» پرداخته ميشود. در اين بازيها معمولا دنياي پس از اتفاق بزرگ در آخر الزمان به نمايش در ميآيد و بازيکنان در نقش قهرماني سعي دارند خودشان و اطرافيانشان را از مرگ حتمي نجات دهند. در اين بازيها، آخرالزمان معمولا اتفاقي است که توسط خود بشر به وقوع پيوسته است و نيروهاي فرابشري در اتفاق افتادنشان نقشي نداشتهاند. همينطور مفهوم خداوند در اين بازيها به طور کامل غايب است و ديدگاه ديني به آخرالزمان در اين بازيها مطرح نمي شود و در واقع انسانها هستند و انسانها؛ که همين عدم استفاده از ديدگاه مذهب به آخرالزمان موجب شکلگيري فضايي شبيه به «راز بقا» در اين بازيها شده است. انسانها خودشان آخرالزمان را به وجود آوردهاند و حالا در زندگي پس از آخرالزمان باز هم خودشان بايد به دنبال راه حلي براي زنده ماندن و ساختن زندگي جديد باشند. در واقع در اين بازيها اعتقادي به دنياي ماورا وجود ندارد و همه چيز در دستان خود انسانها است که زندگي و يا مرگشان را رقم بزنند. اگرچه در تعداد اندکي از بازيها، به وجود نيروهاي فرابشري در شکلگيري آخرالزمان پرداخته ميشود اما در اين بازيها نيز نقش مردان خدا در اين اتفاقات و دنياي پس از آن ناديده گرفته ميشود و در واقع، در اين نوع بازيها، آخرالزمان متاثر از جنگ قدرت در عرش کبريايي به وجود آمده است.فرشتگان، به دنبال دستيابي به قدرت بيشتر آخرالزمان را به وجود آوردهاند.
به عنوان نمونه در اين زمينه ميتوان به بازي «دارکسايدرز(Darksiders)» اشاره کرد که به داستان 4 سوار آخرالزمان (برگرفته شده از مکاشفه يوحنا(The Book of Revelation)) ميپردازد. در اين بازي که بازيکنان در نقش يکي از 4 سوار به بازي ميپردازند، دنيا به خاطر خيانت يکي از فرشتگان اعظم به نابودي کشيده شده است و نسل انسانها به خاطر مبارزه ميان فرشتگان و شياطين از بين رفته اند. بازيکنان در نقش اين سوار در دنياي پسا آخرالزمان به بازي مي پردازند و سعي دارند تا عاملين اصلي اين واقعه را پيدا کنند. آخرالزمان در اين بازي به معناي زنده ماندن موجودات قويتر و از بين رفتن ضعيفترها معرفي ميشود، به اين صورت که انسانها به خاطر ضعفشان به طور کامل از بين ميروند و دنيا به دست شياطين و فرشتگان ميافتد. در اين بازي خداوند غايب است و مرگ به معناي نابودي مطلق تعريف ميشود.
بازي ديگري که به دنياي پسا آخرالزمان ميپردازد، سري بازي «فال اوت(Fallout)» است. در اين بازي دنيا به خاطر جنگهاي هستهاي از بين رفته و انسانها براي ادامه حيات مجبور شده اند، تا به پناهگاههاي زير زميني پناه ببرند. بر اثر تشعشات هستهاي بسياري از موجودات روي زمين به موجوداتي عجيب الخلقه تبديل شده اند. برخي انسانها هم بر اثر اين تشعشعات به زامبيهاي متحرک تبديل شدهاند که ديگر چهره انساني ندارند و پوست صورتشان به طور کامل از بين رفته است. جنگهاي هستهاي باعث شده که بيشتر انسانها از بين بروند و فقط تعداد کمي باقي بمانند که حالا براي زنده ماندن به مبارزه با هم ميپردازند. ديدگاه مذهبي در اين بازي نيز غايب است. انسانها باز هم بايد خودشان سرنوشتشان را رقم بزنند و آخرالزمان فقط به معناي تغيير روند زندگي انسانها مطرح ميشود، به اين شکل که ديگر جوامع به شکل قديم وجود ندارد و انسانها در کنار ديگر موجودات تغيير شکل يافته به زندگي ميپردازند.
بازي ديگري که آن هم به دنياي پس از اتفاق بزرگ آخرالزمان ميپردازد، بازي «مترو(Metro)» است. در اين بازي نيز، دوباره جنگهاي هستهاي عامل از بين رفتن دنيا، معرفي ميشود و انسانها براي گذران زندگي مجبور شدهاند به داخل متروها پناه ببرند. موجودات تغيير شکل يافته در سطح زمين به شکار ميپردازند و انسانها در محاق نابودي قرار گرفتهاند و تنها راه رسيدن به رستگاري و زنده ماندن براي آنها ارتباط برقرار کردن با موجوداتي عجيب الخلقه با نام «دارک وان(Dark One)» است. اين موجودات، زماني انسان بودهاند اما بر اثر تشعشعات هستهاي به موجوداتي عجيب تبديل شدهاند که داراي قدرتهاي ذهني هستند و ميتوانند اشيا و موجودات ديگر را به کمک اين نيروي ذهني کنترل کنند. در ابتدا انسانها به خاطر نداشتن اطلاعات کافي آنها را دشمنان خود ميپنداشتند اما پس از برقراري رابطه با آنها متوجه نيت اصلي آنها ميشوند و به کمک آنها سعي مي کنند تا دنيايي تازه به وجود آورند. در اين بازي نيز مفهوم خداوند غايب است و تمام اتفاقات، توسط خود انسانها رقم ميخورد.
بازي بعدي که قرار است در اواخر سال 2014 به بازارها عرضه شود و به روايت دنياي پسا آخرالزمان مي پردازد، بازي «ديويژن(Division)» است. در اين بازي، دنيا به خاطر آلوده شدن به ويروسي مرگبار در عرصه نابودي است و بسياري از انسانها يا مردهاند يا اينکه به موجوداتي خونخوار تبديل شدهاند و در اين ميان تعداد کمي از انسانها باقي ماندهاند که سعي دارند در اين دنياي پسا آخرالزماني زندگي کنند. انسانها در اين بازي به دو گروه خوب و بد تقسيم ميشوند که گروهي سعي دارند با جمع آوري کمکهاي اوليه و غذا به کمک ديگر بازماندگان بروند و ادامه زندگي را براي آنها ممکن سازند و گروه ديگر که از قاتلين و دزدها تشکيل شده اند سعي دارند تا تمام امکانات را براي خود بردارند و ديگران مورد آزار و اذيت قرار ميدهند. در اين بازي نيز خبري از مردان خدا نيست و انسانها يا مردهاند و يا در منجلاب به وجود آمده پس از اتفاق آخرالزمان گرفتار شدهاند.
همانطور که گفته شد در تمامي بازيهايي که دنياي پسا آخرالزمان را به تصوير ميکشند، ديدگاهي مذهبي در اين رخداد طرح نميشود و درگيريهاي شکل گرفته جنگ بين حق و باطل نيست و اين انسانها هستند که سعي دارند در قالب گروههاي بازمانده به زندگي خود در دنياي پس از اتفاق بزرگ آخرالزمان ادامه دهند. انسانها با رفتارهاي خودشان باعث به وجود آمدن آخرالزمان شدهاند و حالا نسلهاي بعد بايد در دنيايي ويران به زندگي ادامه دهند. در واقع در اين بازيها آخرالزمان و وقايع پس از آن به معناي افول تمدن و افت کيفيت زندگي انسانها است و قيام آخرالزمان و پس از آن تشکيل حکومت عدل جهاني در بازيها حتي در يک مورد نيز وجود ندارد. در واقع اين بازيها سعي دارند بيان کنند که قيام مقدس، نبرد حزب ا… و حزب الشيطان و تشکيل حکومت عدل الهي در سطح جهان، فقط داستانهايي هستند که براي سرگرمي بيان شدهاند. سرنوشت انسانها در دستان خودشان است، اين آنها هستند که تصميم ميگيرند که در آينده چگونه رفتار کنند. انسانها با رفتارهاي خصمانهشان باعث نابودي دنيا ميشوند و خودشان را دنيايي نابود شده قرار ميدهند که زندگي کردن در آن امري تقريبا ناممکن است و در عين حال، در اين بازيها معمولا به توصيف قهرماني از خودگذشته و دلسوخته پرداخته ميشود که با کمک کردن به ديگر بازماندهها زندگي مادي را براي آنها راحتتر ميکند و يا اينکه حتي باعث ميشود تا تمدن دوباره بازسازي شود و انسانها در قالب دنياي جديد به زندگي ادامه دهند. نکته مهم اين است که اين قهرمان معمولا کشوري را نمايندگي ميکند که ما ايرانيها آن را با نام «شيطان بزرگ» ميشناسيم.