شاید باور این موضوع کمی سخت باشد که بپذیریم ژاپنیها تا چه حد به یهود و تورات ارادت ویژهای دارند و به مفاهیم فکری آن پایبندند! برای درک این موضوع کافی است تا نگاهی موشکافانه به آثار تولیدی این کشور در زمینههای مختلف – سینما، انیمیشن (انیمه)، بازی های رایانهای و مانگا- انداخت و مفاهیم فکری یهود را در آنها جستجو کرد.
برای درک بیشتر این موضوع، در این متن به بررسی یکی از جدیدترین آثار تولیدی کشور ژاپن در زمینه انیمیشن خواهم پرداخت و سعی خواهم کرد برخی از مفاهیم یهودی (توراتی) موجود در آن را مورد نقد و بررسی قرار دهم.
انیمیشن (انیمه) حمله به تایتان (Attack on Titan)، سریالی 25 قسمتی است که در سال 2013 توسط کمپانی انیمیشنسازی Wit Studio، به کارگردانی تتسورو آراکی (Tetsurō Araki) و نویسندگی یاسوکو کوبایاشی (Yasuko Kobayashi) به بازار عرضه شد.
داستان
ماجرای انیمیشن در مورد سرنوشت نسل بشر است که پس از یک آپوکالیپس، به پشت دیوارهای بسیار مرتفعی پناه بردهاند و در پناه آنها به حیات خود ادامه میدهند.
در مورد علت وقوع و نوع آپوکالیپس اولیه اینطور توضیح داده میشود که سالها پیش نسل بشر به طور ناگهانی با حمله غول های درندهخویی مواجه شدند که علاقه زیادی به خوردن گوشت انسانها داشتند! منشأ پیدایش این غولها (مکانی که آنها از آن جا آمده بودند) نامعلوم اعلام میشود و اطلاعات بشری تنها به نوع حمله آنها و – بهتازگی- نقطهضعف آنها خلاصه میشود.
داستان در سال 845 AD آغاز میشود. 100 سال از آخرین حمله غولها به بشریت گذشته و نسل باقیمانده انسانها توانستهاند در پشت دیوار های چندلایه و مرتفع، در صلح و امنیت به حیات خود ادامه دهند. شخصیت اصلی داستان پسری به نام ارن یائگر (Eren Yeager)- تنها فرزند دکتر گریشا یائگر- است که آرزوی پیوستن به گروه شناسایی را در سر دارد. تنها گروهی که بهمنظور کسب اطلاع در مورد ماهیت و موقعیت غولها، اقدام به خروج از حصار دیوارها میکنند و از افراد نخبه و کارکشته تشکیل شده است.
ارن به همراه خواهر ناتنی خود، میکاسا آکرمن (Mikasa Ackerman) در خانوادهای 4 نفره درون شهر شیگانشینا، واقع در اولین لایه دیوار زندگی میکند.
شهر (محل زندگی بشریت!) به سه لایه تقسیمشده و بهوسیله سه دیوار از آنها محافظت میشود. سه دیواری که بهصورت سه دایره با شعاع های مختلف و محاط به هم از مردم و شهر محافظت میکنند. دیوار اول ماریا (Maria) بزرگترین دیوار (از لحاظ شعاع)، دیوار دوم رز (Rose) و دیوار سوم سینا (Sina) نامگذاری شدهاند!
در یکی از روزها، زمانی که ارن، میکاسا و دوست مشترک آنها، آرمین آرلرت (Armin Arlert) مشغول بازی هستند، ناگهان اتفاق ناگواری رخ میدهد؛ سر و کله غولی عظیمالجثه (ارتفاعی بیشتر از 50 متر!) در کنار دیوار ماریا پیداشده و با ضربهای بخشی از دیوار را تخریب میکند (ارتفاع دیوار 50 متر است و این غول کمی بیش از این مقدار ارتفاع دارد. این در حالی است که متوسط ارتفاع غولها 15 متر است!)
پس از این اتفاق غولهایی که در پشت دیوار تجمع کرده بودند از دیوار عبور کرده و شروع به خوردن مردم میکنند. بدین ترتیب پس از 100 سال آرامش، یکبار دیگر نبرد میان غولها و انسانها در میگیرد. نبردی نابرابر که تنها پیروز آن غولها هستند. در اثر این اتفاق محل زندگی ارن و میکاسا ویرانشده و مادر او در زیر آوار گرفتار میشود. بچهها تلاش میکنند مادر را از زیر آوار نجات دهند اما در انجام این کار ناکام می مانند و سرانجام مادر توسط یکی از غولها خورده میشود.
بچهها (هر سه نفر) به همراه تعدادی از بازماندگان با اولین کشتی، شهر را ترک کرده و وارد لایه دوم دیوار (دیوار رز) میشوند. در آنجا طرح اسکان پناهندگان به اجرا گذاشته میشود، اما خیلی زود بحران غذا به مشکلی بزرگ برای مقامات دیوار رز تبدیل میشود.
دولت ابتدا برای جبران کمبود غذا پناهندگان را به مزارع فرستاده و آنها را به کشاورزی وادار میکند؛ اما این طرح هم نمیتواند پاسخگوی کمبود جیره غذایی آنها باشد، لذا دولت یک سال بعد در اقدامی کثیف، در قالب طرحی به نام بازپسگیری دیوار ماریا، پناهجویان را به کام غولها میفرستد و همه آنها کشته میشوند؛ فقط تعداد بسیارکمی از آنها زنده بازمیگردند.
پس از این واقعه، بحران کمبود غذا درون دیوار رز فروکش کرده و اوضاع به سامان میشود. ارن و دوستانش تصمیم میگیرند سال بعد وارد ارتش شده و انتقام خود را از غولها بگیرند. بدین ترتیب سال بعد هر سه نفر وارد ارتش شده و پس از گذراندن دورهای سه ساله بهعنوان سرباز مشغول به خدمت میشوند.
اما درست در اواخر دوره آموزش آنها، یکبار دیگر سر و کله غول پنجاه متری پیداشده و شروع به تخریب دیوار رز میکند. ارن به همراه گروهش با غولها درگیر میشوند، اما در حین درگیری تعداد زیادی از سربازان کشتهشده و دراینبین ارن هم آسیب جدی میبیند و طی عملیاتی پای راست خود را از دست میدهد. در همین هنگام آرمین هم توسط یکی از غولها بلعیده میشود، اما ارن به کمک او آمده و در آخرین لحظه نجاتش میدهد. آرمین نجات پیدا میکند، اما ارن توسط غول بلعیده میشود (لازم به ذکر است که ارن در این صحنه دست راست خود را نیز از دست میدهد.)
با مرگ ارن به یکباره همه امیدها به یاس تبدیلشده و گروه در آستانه فروپاشی قرار میگیرد. میکاسا، در اقدامی احساسی به تنهایی به مبارزه با غولها می رود و در آستانه مرگ قرار میگیرد. در این هنگام ناگهان سروکله غولی عجیب پیداشده و با سایر غولها درگیر میشود. غول عجیب همانند مدافع انسانها با غولها درگیر شده و آنها را از بین میبرد.
با پیدا شدن این غول عجیب، امیدی تازه در میان انسانها پدیدار میشود و آنها باانگیزه بیشتری به نابودی غولها مشغول میشوند؛ اما کمی بعد، غول عجیب مورد حمله چندین غول قرارگرفته و خورده میشود. در این هنگام راز بزرگی آشکار میشود؛ درون بدن غول (درست پشت گردن و در نقطهضعف آن) بدن ارن قرار دارد!
دست و پای قطعشده او دوباره ترمیمشدهاند و بدنش کاملاً صحیح و سالم است! بدین ترتیب مشخص میشود که ارن هم قابلیت تبدیلشدن به غولها را دارد! رازی که حتی خود او هم از آن بیخبر بود.
ارن در خاطره کم رنگ و گنگی از پدرش به یاد میآورد که او ماده ناشناختهای را به بدن ارن تزریق کرده و از او خواسته بود برای کشف راز غولها خودش را به زیرزمین مخفی خانه قدیمیشان برساند.
ارن تصمیم میگیرد به سراغ زیرزمین برود، اما با فاش شدن این راز، ترس وجود انسانها را فرار میگیرد و تصمیم به نابودی وی میگیرند. درست در آخرین لحظات، با وساطت فرمانده کل نیروهای ارتش، ارن و دوستانش از مرگ حتمی نجات مییابند. به پیشنهاد فرمانده، ارن برای بستن سوراخ ایجادشده در دیوار رز آماده میشود و پس از تلاش های بسیار با کمک قدرت غولی خود! موفق به مسدود کردن سوراخ میشود.
اما همچنان ترس از قدرت مافوق طبیعی ارن باعث میشود که مقامات، تصمیمگیری در مورد وی را به دادگاه عالی نظامی واگذار کنند. دولتمردان از این واهمه دارند که ارن با تبدیلشدن به غول علیه آنها اقدام کرده و باعث کشتار و قتل و غارت مردم شود. به عقیده آنها هیچگاه نمیتوان به یک غول، هر چند خودی اعتماد کرد. درون دادگاه فرمانده ژاندارمری که مقر اصلی آنها درون دیوار سینا قرار دارد درخواست میکند تا ارن را برای کالبدشکافی به آنها بسپارند و پس از کسب اطلاعات لازم او را اعدام نمایند؛ اما از طرفی فرمانده گروه شناسایی پیشنهادی مبنی بر سپردن ارن به واحد آنها برای انجام عملیات شناسایی را مطرح میکند و در نهایت موفق به نجات ارن از مرگ میشود.
دوستان ارن هم به تیم شناسایی ملحق میشوند و اولین عملیات آنها در خارج از دیوارها آغاز میشود. در حین این عملیات تیم با مورد عجیبی روبرو میشود. برخلاف اطلاعات انسانها از غولها، آنها با غول مؤنثی روبرو میشوند که از هوش بالایی برخوردار بوده و در جستجوی ارن است!
غول مؤنث به دنبال تیم وارد جنگل انبوهی شده و در تله آنها گرفتار میشود. یکی از فرماندهان فوقالعاده تیم به نام لوی (Levi) – این فرد برترین و قویترین غول کش تاریخ بشریت معرفی میشود!- به نقطهضعف غول حمله میکند تا انسان درون آن را از کالبد غولیش بیرون بکشد و وی را دستگیر کند؛ اما غول، در اقدامی پیشبینینشده سایر غول های اطراف خود را فرامیخواند و بهاینترتیب موفق به فرار میشود.
تیم با علم به از این موضوع که غول مؤنث هم همانند ارن انسانی است که توانایی تبدیلشدن به غول را دارد، به جستجو در میان افراد میپردازند و سرانجام به مورد مشکوکی درمیان سربازان ژاندارمری درون دیوار سینا برخورد میکنند.
آنها طی نقشهای سعی میکنند فرد مورد نظر را به محلی امن هدایت کنند تا بتوانند بدون کوچکترین خسارتی وی را دستگیر نمایند؛ اما در نهایت نقشه آنها با شکست مواجه شده و دختر (آنی لاینهارت) که او هم از هم دورهای ها و همرزمان ارن (دوره 40) است به غول تبدیلشده و با ارتش درگیر میشود.
درون امنترین دیوار ساخت بشر درگیری بهسختی بالا میگیرد و با تبدیلشدن ارن به غول این درگیری به اوج خود میرسد. دو غول به شدت باهم مبارزه میکنند و سرانجام ارن موفق میشود آنی را شکست دهد، اما پیش از دستگیری، آنی خود را در کریستالی حبس میکند و امکان دسترسی به خود را از میان میبرد.
ا این اتفاق، فصل اول سریال پایان مییابد.
تحلیل سریال:
اسامی (بخش اول):
اولین نکتهای که در این سریال خودنمایی میکند، استفاده از اسامی یهودی است. در بخش ابتدایی قسمت اول، گروه شناسایی پس از درگیری با یک غول، شکستخورده و با خسارات و تلفات زیاد وارد شهر میشوند. مردم برای استقبال و اطلاع از اوضاع گروه و عملیات آنها در میدان شهر جمع شدهاند. در این هنگام ناگهان مادر یکی از سربازان گروه، جلوی فرمانده را گرفته و سراغ پسرش را میگیرد:
– پیر زن:
موسی! موسی! پسرم، موسی رو نمیبینم، پسرم کجاست؟
– فرمانده:
مادر موسائه. (خطاب به یکی از سربازها) برو بیارش.
سرباز چیزی پیچیده شده در پارچهای خونآلود را برای زن میآورد و به او میدهد…
– فرمانده:
فقط همین تیکش رو تونستیم بر گردونیم.
زن، پارچهای را که شبیه به قندان نوزاد است باز میکند و در آن دست قطعشده پسرش را میبیند. زن درحالیکه دست پسرش را در آغوش گرفته با گریه فریاد می زند:
– مادر موسی:
اما ... پسرم ... به یه دردی خورد، مگه نه؟ اون... ممکنه یه قهرمان نبوده باشه، اما حداقل به بشریت کمک کرد بتونیم جلوی حمله اون غولها وایسیم، مگه نه !؟
– فرمانده:
معلومه ! نه... توی این مأموریت، ما مثل بقیه مأموریتا نتونستیم هیچی بفهمیم.
…
در این بخش نکات مهمی وجود دارد:
نام موسی در این انیمیشن ژاپنی چه تعریفی دارد و چرا از چنین نامی استفاده شده است؟ با توجه به مضمون داستان، نام موسی اشارهای به حضرت موسی (ع) دارد. توجه کنید که در این انیمیشن مادر موسی کسی است که سراغ فرزندش را میگیرد و از پدر وی خبری نیست! (چیزی شبیه به روایت قرآن از داستان حضرت موسی و دلواپسی مادر وی)
دست قطعشده موسی همانند کودکی قنداق پیچ شده (و خونآلود) به مادرش داده میشود، انگار که فرزند او کودکی است که در قنداق کشته شده است (اشارهای به کشتن فرزندان درون قندان، در زمان فرعون)
نکته بعد سؤال مادر موسی از فرمانده است که در مورد مفید بودن او برای بشریت سؤال میکند که فرمانده در جواب بهصراحت اعلام میکند که: نه…
در این دیالوگ بهصراحت به مادر موسی گفته میشود که وجود فرزند او بههیچوجه برای بشریت مفید نبوده و تمام تلاش های او بیهوده بوده است. در اینجا شاید این سؤال پیش آید که چرا طرفداران تفکر یهود، علیه پیامبر خود اقدام میکنند؟! در پاسخ باید نکته مهمی را متذکر شوم:
معمولاً تفکری که ما از آن بهعنوان یهود یاد میکنیم و اکثر رسانههای تصویری و… را تحت کنترل خود دارد (و طرح تشکیل کشور اسرائیل و ساخت دیوار حائل را اجرا کرده)، تفکری انحرافی به نام صهیون است که کمترین نسبت را با دین الهی یهود دارد. این تفکر در پشت نام دین یهود با اصل دین معاندت میکند و درصدد انحراف جهان از هرگونه گرایش دینی است. به همین دلیل هم هر از گاهی شاهد هجو، تمسخر و توهین کردن به پیامبران یهود و تفکرات آنها در فیلمها، انیمیشنها و… هستیم. پس باید یهودیان واقعی و مؤمن را از صهیونیستها جدا بدانیم.
البته در این سریال نام های یهودی دیگری نیز وجود دارد؛ اسامی ای چون ساشا، سینا، لوی، یمیر و… که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهم کرد.
اسامی (بخش دوم)
نام و فامیل شخصیت اصلی هم در جای خودش قابلتأمل هستند؛ ارن، نامی ترکی است که معنی آن فرد روحانی و بسیار مقدس است و یائگر که ریشه آلمانی دارد به معنی شکارچی است. پس میتوان نام او را اینگونه معنی کرد:
«شکارچی مقدس!»
در واقع میتوان ارن را همان منجی یهود دانست که قرار است آنها را از خطر حمله غولها (مسلمانان) برهاند. در کنار ارن دو دوست و یار وفادار او قرار دارند؛ میکاسا آکرمن و آرمین آرلرت.
نام میکاسا هم در زبان ژاپنی و ماداگاسکاری معانی مختلفی دارد. در زبان ژاپنی نام یکی از ملکههای مشهور خاندان سلطنتی و در زبان ماداگاسکاری به معنی «کسی که مشکلات را حل و فصل میکند» است. فامیل آکرمن هم فامیلی آلمانی است.
در مورد میکاسا در سریال اینگونه توضیح داده میشود:
زمانی که دو قاچاقچی انسان خانواده میکاسا را به قتل رسانده بودند و او را گروگان گرفته بودند، یکی از آنها در مورد میکاسا و خانوادهاش اینطور اظهارنظر کرد:
– اولین قاچاقچی:
اون یه شرقیه، خیلی وقت پیش آدما نژادهای مختلفی داشتن. اون آخرین فرد از قبیله ایه که از داخل دیوارها، از نقطه ی شرقی فرار کردن. می بریمش توی بازار سیاهِ پایتخت و برای پولدارای منحرف به حراج می ذاریمش. شرقی ها دیگه الان یه خاندان منقرض شدن. خوب پولی بالاش می دن.
– دومین قاچاقچی:
باباش که اصلا به نظر شرقی نمی اومد. این یه شرقی خالص نیست. آره لعنتی! اونی که واقعا می ارزید مامانش بود…
توجه کنید که او آخرین انسان شرقی نامیده میشود. با توجه به این که در فرهنگ نماد شناسی رسانه، زن نماد سرزمین است، میتوان میکاسا را نماد سرزمین های شرقی دانست. سرزمینهایی که دیگر مانند گذشته خالص و اصیل نیستند و حالا به شدت شیفته منجی بشریت (افراد پشت دیوار) یهود هستند. میکاسا دختری جسور و بسیار خشن است. او پس از لوی یکی از برترین غول کش های تاریخ بشریت معرفی میشود. توجه کنید که نام لوی هم یکی از اصیلترین نام های یهودی است. او را میتوان بازوی جنگی منجی دانست.
آرمین هم نامی متداول در ایران و آلمان است و در زبان آلمانی معنی «انسان کامل» میدهد (با توجه به موی طلایی و چشمان آبی آرمین بیشک این شخصیت آلمانی است). این شخصیت را نیز میتوان نمادی از متحدان یهود نامید. در واقع این شخصیت مغز متفکر یهود است و برخلاف میکاسا که از قدرت تهاجمی بالایی برخوردار است، بیشتر نقش یک استراتژیست را برای ارن ایفا میکند.
دیوارهای حائل و اسامی آنها
نکته بعد در مورد دیوارها و نامگذاری آنهاست. در این انیمیشن باز هم ما شاهد حضور دیوار حائل هستیم. دیوار مشهوری که نمونه واقعی آن را فقط در اسرائیل میبینیم. در این سریال افراد پشت دیوار بشریت نامیده میشوند و اینطور القاء میشود که فقط این افراد انسان های واقعی هستند و غیر آنها لایق لقب انسان هم نیستند.
دیوارها هم به سه نام ماریا، رز و سینا نامگذاری شدهاند. با توجه به مفاهیم یهودی بهکاررفته در این انیمیشن، میتوان در مورد این اسامی تعبیراتی را ارائه داد:
ماریا یا همان مریم، میتواند تعبیری از مسیحیان باشد که مانند دیواری در جلوی یهود ایستادگی و از آن حمایت میکنند. این دیوار اولین مکانی است که مورد حمله قرار میگیرد و فرومیریزد.
رز، انجمن های سری است. آنها دومین دیوار محافظی هستند که در مقابل یهود از حمله خارجی محافظت میکنند.
سینا، سومین دیوار که نمادی از یهود و نام کوهی در شبهجزیره سینا است. درون این دیوار اشراف و تشکل های مذهبی زندگی میکنند و همه آنهایی که بهعنوان بشریت از آنها یاد میشوند باید خود را فدای حمایت آنها کنند.
از طرف دیگر عدهای افراد مذهبی (کلیسای دیوار)، این دیوارها را ساخت خدایان میدانند و آن را پرستش میکنند. (این حرکت آنها آدم را به یاد عبادت یهودیان در کنار دیوار ندبه میاندازد!)
به دیالوگ های این کشیش توجه کنید:
– بیاید برای سلامت سه محافظمون دعا کنیم. برای ماریا، رُز و سینا. برای صلح پایدار و امنیتمون. ما نباید به دیوارهای مقدس شک کنیم. دیوارهایی از نور که دستای خداوند اونا رو بالا بُرده باایمان ما قوی تر می شه. یه قلب بیگناه که به خدا اعتقاد داره تنها محافظ ما در برابر غول هاس. تنها راه ما برای دورنگه داشتن اونا…
البته در کنار نظر این افراد، نظر ارن و دوستانش هم در مورد دیوار جالب و قابلتأمل است. با توجه به ماهیت ارن در این داستان، توجه به این حرفها میتواند بیانگر دیدگاه برخی از یهودیان نسبت به دیوار و زندگی در پس آنها باشد:
– اون روز، بشریت دوباره به یاد آورد، ترسی که از حمله اونا توی جونمونه و حقارتی که با زندگی توی قفسی که بهش می گیم دیوار، تحمل می کنیم (دیوار به عنوان قفسی معرفی می شود که افراد، درون آن با حقارت زندگی میکنند)
…
– ممکنه یه بار هم از اینجا بیرون نریم و فقط اینجا بخوریم و بخوابیم و زنده بمونیم، اما اینجوری داریم مثل گاو و گوسفندا زندگی میکنیم.
…
– نمی ذارم عضو گروه احمقانهای مثل گروه شناسایی بشی.
– احمقانه؟ آدمایی که به زندگی مثل گاو و گوسفند عادت کردن احمقن.
غولها و ماهیت آنها
حال با این تعبیر میتوان غولها را نماینده کدام دین دانست؟ درست است، غولها در این انیمیشن نمادی از مسلمانان هستند. تهدیدی که هم مسیحیت و هم یهود صهیونیست را تهدید میکنند.
غولها ظاهری انسانی دارند، اما انسان نیستند. آنها انسانها را میخورند، اما برای زنده ماندن به گوشت انسانها نیازی ندارند (100 سال بدون خوردن گوشت زنده ماندهاند!) و فقط برای نابودی بشریت آنها را میخورند. قدرت ترمیم جسم خود را دارند و بهسختی میتوان نابودشان کرد و برای کشتنشان فقط باید از قفا سر بریده شوند!
البته در مورد غولها مطالب قابلتأمل دیگری نیز وجود دارند:
آنها قدرت خود را از خورشید میگیرند.
فاقد آلت تناسلی هستند، اما معلوم نیست که چطور زادوولد میکنند.
غولها فاقد دستگاه گوارش و ریه هستند.
درون بدن های آنها حرارت بالایی دارد و پس از مرگ بخار میشوند!
کالبد های آنها همانند کالبدی که برای انسان در زمان خلقت ذکر شده بود، طراحی شده است (بدون عورتین)
تغییر ماهیت دادن ارن
دوستانی که تحلیل فیلم جنگ جهانی زد را مطالعه کردهاند، حتماً به یاد دارند که در آن به نکتهای در مورد چگونگی روش مبارزه با زامبیها اشاره کردم. در آن فیلم تغییر ماهیت دادن به شکل زامبیها و نفوذ در میان آنها تنها راه برای نابودی زامبیها مطرح شده بود.
همان طور که توضیح داده بودم، زامبیها نمادی از اسلام بودند، پس با این توضیحات میشد اینطور نتیجه گرفت که برای نابودی مسلمانان، باید با تظاهر به تشرف به اسلام به جنگ با آنها رفت. در اینجا هم موضوع به همین منوال است. برای مبارزه با غولها باید غول شد! ارن غول میشود و با این قدرت است که میتواند بر غولها چیره شود.
نکته بعدی در مورد چگونگی تبدیلشدن به غول است. ارن و آنی هر دو برای تبدیلشدن نیاز به زخم زن به خود و در واقع تقدیم خون و قربانی کردن دارند.
همچنین فرایند تبدیل با انفجار و صاعقهای از آسمان همراه است، به گونهای که به نظر میرسد کالبد جدید آنها از آسمان هبوط میکند!
همان طور که مشاهده کردید، در یک اثر ژاپنی آنچنان نمادهای یهود و تفکرات صهیون جا افتاده است که حتی خود یهودیان هم قادر به پیادهسازی آن نبودهاند. این بدان معنی است که نباید بهواسطه این که اثری متعلق به اروپا یا آمریکا نیست از کنار آن بهراحتی عبور کنیم و به مفاهیم درونی آن بیتوجه باشیم؛ و چه بسیار انیمیشن های ژاپنی که با مفاهیم عجیب و غریب خود دوران کودکی ما را رقمزدهاند. ای کاش مسئولین ما هم کمی حساسیت و دقت نظر داشتند…
البته تمام موارد ذکرشده شواهدی است که در فصل اول سریال به آنها اشاره شده بود و ممکن است بسیاری از آنها تکمیلشده و یا در ادامه دستخوش تغییر شوند. به همین دلیل این تحلیل صرفاً برای فصل اول ارائهشده و زمان عرصه فصل های بعدی، به طبع تعبیرات و تحلیلها بهروز خواهند شد.