مهم ترین مسئله حال حاضر این است که والدین به هرجهت باید به فرزند خود برای یافتن جایگزینی برای بازی های ویدئویی کمک کنند. سعی کنند تا آن ها را به سمتی ببرند که در ورزش ها شرکت کنند، یا در کلاس های مختلف عضو شوند و یا حداقل در بیرون از خانه با همسایه ها بازی کنند…
متن زیر ترجمه مقاله ای با موضوع جذابیت بازی ها و وابستگی کودکان و نوجوانان به بازی های رایانه ای است
فهمیدن خواسته هایی که از بازی های ویدئویی وجوددارد کار چندان مشکلی نیست. اول از همه یک نیرو وجود دارد. بسیاری از کودکان و نوجوانان احساس می کنند که کنترل زیادی بر جهان خود ندارند. معمولا به آن ها گفته شده که چه بپوشند یا بخورند، چه زمانی بخوابند و چه زمانی بیدار شوند، غالب زمان های روزشان را چگونه بگذرانند و یا اینکه چه کسی باید در دایره دوستانشان قرار بگیرد. در یک بازی ویدئویی کودک در حال کنترل شدن است چه در حال راندن یک ماشین باشد یا مسترینگ مد گیتار لیکس یا اینکه مشغول به هدایت یک گروه یورشگر و مهاجم برای ایجاد یک اتحاد باشد.
سپس یک هیجان وجود دارد. یک بازی خوب ضربان قلب شما را بالا می برد و باعث ترشح آدرنالین می شود حتی اگر شما فقط به عنوان بازیکن با دسته بازی روی یک صندلی نشسته باشید. بازی ها با یک مولفه زمانی این هیجان را تقویت می کنند حتی در بازی های ساده مانند “Jewel Quest” که در آن شما تحت فشار یک ثانیه ای قرار میگیرید تا نبازید چون نتوانستید سه جواهر همرنگ را در کنار هم قرار دهید.
فریب دیگر این است که بیشتر این بازی ها دارای سطوح مهارت مختلفی هستند. آن ها در سطح ساده ای آغاز می شوند به طوری که همه می توانند بازی کنند اما به مراتب سختی آن افزایش پیدا می کند تا بازیکن سطح بازی خود را ارتقا دهد. این مطلب بازیکن را درون بازی نگه می دارد و نوعی حس موفقیت به او می دهد و متوقف کردن بازی را برای او مشکل می کند. من مطمئنم که شما چیزی شبیه این را بعد از اینکه مادر فرزندش را برای شام صدا میکند شنیده اید: “مامان تازه داشتم به مرحله ۶۰ میرسیدم و زره های جدید میگرفتم.”
واضح است که اعتیادآورترین بازی های ویدئویی بازی هایی هستند که پایانی ندارند. این ها به طور کلی بازی های اول شخص آنلاین چندنفره گسترده هستند مانند بازی وردآف وارکرافت[۱] و اورکوییست[۲]. این بازی ها فقط در مورد ضرب وشتم حریف و رفتن سراغ نفر بعدی نیست. بازیکنان اغلب انواع شخصیت های مختلفی دارند مثلا مجبورند ماموریت های خاصی را انجام دهند ( که در دنیای واقعی به آن کار می گوییم ) تا به رده بهتر یا مدال طلا برسند و در گروه ها کنار یکدیگر کار کنند. گروه های حمله کننده از پیش برنامه ریزی شده اند و بازیکنان اگر مدتی بازی نکنند و در تمام طول مراحل حضور نداشته باشند که شاید ساعت ها به طول بی انجامد توسط همراهان و دوستانشان تنزل رتبه میابند.
بسیاری از والدین به بازی های رایانه ای به چشم یک اعتیاد نسبتا بی ضرر در مقایسه با خطر های دنیای واقعی نگاه می کنند. زمانی که آن ها در خانه هستند ما می دانیم که آن ها چه می کنند و با چه کسانی بازی می کنند. اما اعتیاد به بازی های ویدئویی زندگی ها را نابود می کند. کودکانی که چهار تا پنج ساعت در روز بازی می کنند وقت کمی برای جامعه پذیر شدن، انجام تکالیف و ورزش کردن دارند.
پشت پا زدن به عادت البته سخت است. بازی ویدئویی و اعتیاد به کامپیوتر دلیل بر اجتناب از کامپیوتر نمی شود. آن ها نیاز دارند تا از کامپیوتر ها برای انجام تکالیف و ارتباط با دوستان استفاده کنند. والدین به ایجاد محدودیت های سخت و نظارت بر استفاده آنان احتیاج دارند. به این معنی که سیستم های کامپیوتری یا دیگر کنسول های بازی های ویدئویی باید در اتاق نشیمن یا هرجای دیگری که بقیه اعضای خانواده حضور دارند قرار بگیرند.
مهم تر از همه این است که والدین به هرجهت باید به فرزند خود برای یافتن جایگزینی برای بازی های ویدئویی کمک کنند. سعی کنند تا آن ها را به سمتی ببرند که در ورزش ها شرکت کنند، عضو یک گروه موسیقی در مدرسه یا باشگاه های بعد از مدرسه شوند و یا حداقل در بیرون از خانه با همسایه ها بازی کنند. نگران این جملات نباشید: “حوصله ام سر رفته.” حقیقت این است که اگر حوصله ی آن ها به اندازه کافی سر رفته باشد کاری برای انجام دادن پیدا می کنند. شما می تواند همیشه به آن ها پیشنهاد انجام کارهای دیگری بدهید.
منبع : راهبردی