در ساليان اخير که بازيهاي رايانهاي جايي براي خود در ميان مردم باز کردند. در اکثر اين بازيها، شاهد حضور قهرمانان اصلي مرد بوديم که درابتدا با توجه به جامعه گيمرها و سازندگان بازيها، که بيشتر شامل پسران و مردها بودند، امري کمي طبيعي به نظر ميرسيد اما با رشد اين صنعت و ورود بيشتر خانمها و دختران به آن و محبوبيت پيدا کردن بازيهاي رايانهاي بين آنها، (به گونهاي که تا سال 2010 خانمها نزديک به نيمي از بازيکنان را تشکيل دادند) سوالهايي در مورد مردانه بودن بازيها و قهرمانان آنها و ديده نشدن يا استفاده ابزاري از کاراکترهاي زن مطرح شد. زنان که هنوز هم در جوامع غربي به آنها ديد ابزاري ميشود، يا در بازيها حضور نداشتند و يا اگر حضور داشتند به صورت مختصر و به عنوان نقش دوم يا سوم در کنار مردان براي ايجاد تنوع و بيشتر جنبه زيبايهاي ظاهري و جنسي آنها به تصوير کشيده و کمتر زني به عنوان نقش اول يک بازي ساخته ميشد. هميشه در مورد حضور کاراکترهاي اصلي بازي که زن باشند سوال بود و اين که آنها را بايد چگونه ساخت؟ چه ويژگيهايي بايد داشته باشند؟ چه سبک لباسي بپوشند و چه چيزهايي ميتوان از آنها انتظار داشت؟ تمامي اين سوالات نظر گروههاي اجتماعي، شرکتها و آکادميهاي تحصيلي را نيز به خود جلب کرد زيرا در مقالههاي متعددي از استفاده ابزاري از ظاهر و اندام خانمها براي فروش بيشتر بازيهاي رايانهاي انتقاد شد و جدال جديدي براي سازندگان بازيهاي رايانهاي ايجاد کرد. تمامي اين علامت سوالها و پرسشها، باعث شد که حضور شخصيتهاي زن در بازيهاي رايانهاي از يک فرد کمکي و هميشه در سايه و با ديالوگها و تاثيرگذاري کم، به فردي محکم و با قابليت پيش بردن داستان تبديل شود اما همزمان با اين روند، ديدگاه جنسيتي و استفاده ابزاري از بدن و ظاهر خانمها نيز در بسياري از بازيها تشديد شد که علاوه بر تبليغ براي بازي، سود بسياري نيز به همراه داشت که در اين جا به چندين نمونه از قهرمانان زن و تاثيرات آنها بر دنياي بازيهاي رايانهاي اشاره خواهد شد.
متاسفانه بازيهاي اندکي در دورههاي اول بازيهاي رايانهاي بودند نظير «تومب ريدر1» و «مترويد2» که قهرمان اصلي زن داشتند. شخصيت اصلي «تومب ريدر» (لارا کرافت3) به محبوبيتي همگاني رسيد ولي اين کاراکتر گذشته از جذابيتهاي جنسي، به شکلي مردانه و مبارزهجو طراحي شده بود. بازي بعضي از ويژگيهاي بيشتر ديده شده در مردان را هم براي لارا کرافت نشان ميداد ، رفتارهايي نظير درگيريهاي فيزيکي و گاهي مسلحانه که بيشتر خاص قهرمانان مرد آن دوره بازيهاي رايانهاي بود اما همچنين جذابيت بازي را براي طيف وسيع بازيکنان مرد بالا برد و به فروش آن هم بسيار کمک کرد. از لباس و اندام لارا کرفت، به خصوص در نسخههاي ابتدايي بازي بسيار ايراد گرفته ميشد، موضوع مورد بحث اين بود که اغراق در طراحي اندام برجسته زنانه او وسيلهاي براي جذب بيشتر بازيکنان مرد شد و استفاده ابزاري از جنس مخالف شده است. مجموعه بازيهاي «مترويد» که اولين آن در سال 1986بود، در ابتدا يک بازي دو بعدي قديمي بود که حرکتها در آن در صفحه از چپ به راست و بالا به پايين و برعکس انجام ميشد و تا انتهاي بازي شخص متوجه زن بودن کاراکتر اصلي بازي نميشد و در هنگام اتمام اولين سري بازي، قهرمان بازي از لباس جنگي خود بيرون ميآيد که به شدت مايه تعجب همه بود. «سمس آران» به تنهايي دو سياره را از بين ميبرد، نسل موجودات فضايي را منقرض ميکند و چندين سياره را هم نجات ميدهد. شايد بتوان به عنوان يکي از بهترين پايانهاي بازي براي خانمها، بتوان از اين بازي ياد کرد که با توجه به جو حاکم بر دنياي بازيها در آن زمان، خارج شدن يک زن از لباس مخصوص فضايي بزرگترين شوک را به گيمرها داد که خانمها نيز ميتوانند مانند آقايان و حتي قويتر از آنها در اين دنيا حضور داشته باشند! البته از نظر پوشش و ظاهر نيز در همان پايان قسمت اول نيز مضحک است و بار ديگر شاهد ابزارسازي از ظاهر قهرمان بازي براي جذب گيمرهاي مرد هستيم و با پيشرفت بازي و آمدن قسمتهاي بعدي به تدريج شاهد از بين رفتن زره آهني وي هستيم که همانطور که انتظار ميرفت در زير آن دختري با جذابيتهاي اغراق شده جنسي در حال مبارزه با فضاييها بوده است. از قهرمانان ديگر زن بازيهاي رايانهاي، ميتوان به شخصيت «بايونتا4» اشاره کرد که يک جادوگر زن با قدرتهاي باورنکردني است. کسي که نيروهاي جهنم و بهشت را به مبارزه ميطلبد و با خشنترين و خونينترين روشهاي ممکن و با تفنگها و سلاحهاي سنگين آنها را از بين ميبرد که براي اندازه او کمي عجيب است، اما جذبههاي ظاهري اين جادوگر و همچنين عريان شدن او در صحنههايي از بازي، (لباس وي همان موهاي جادويي او است) که لباس او تبديل به هيولايي بزرگ ميشود و الههها را ميخورد، حتي اعتراض کاربران اين بازي را نيز به همراه داشت و از او به عنوان وسيلهاي براي رضايت آقايان از بازيها انتقاد شد. در ادامه اين مسير، به کاراکتر «رين5» از سري بازيهاي «بلاد رين6» بر ميخوريم که همانند «بايونتا»، قدرت فراواني دارد و آن را صرف کشتن خون آشامها ميکند، اما از لحظه ورود او به بازي، اولين چيزي که نگاه مخاطب را جذب ميکند، لباس و بدن او است که پوشيدگي زيادي ندارد و بار ديگر استفاده ابزاري از بدن يک زن به نمايش گذاشته ميشود، اما همانطور که بازي پيش ميرود ميبينيم که حتي زناني که دشمن او نيز هستند، تقريبا از شرايطي يکسان در ظاهر برخوردارند. توانايي «رين» در انجام حرکتهاي شبه پارکوري و پرشها و جست و خيزهاي سريع است و شايد يکي از کاراکترهاي زني باشد که در مبارزه کم نميگذارد، اما اضافه کردن عامل خشونت به ميزان زياد قطعا ذهن بازيکنان را به ياد قهرمانان مرد مياندازد و ميتوان گفت براي بالا بردن جذابيت و فروش بازي، «رين» به غير از ظاهري اغواگرانه و نيمه عريان، هيچ شباهتي به زنان ندارد.
يکي از محبوبترين کاراکترهاي زن بازيهاي رايانهاي «کلمنتاين7» است که در بازي «واکينگ دد8» او را ميبينيم. اين بازي برگرفته از سريالي بسيار پر بيننده و پر مخاطب آمريکايي به همين نام ميباشد که همانند آن در چند فصل و قسمت مختلف ساخته شده است. «کلمنتاين» که در فصل اول بيشتر به عنوان يار کمکي نقش اول مرد بازي ايفاي نقش ميکرد، به مرور از دختر بچهاي ساکت و خجالتي و با ديالوگهاي محدود، به دختر جواني متخصص در کشتن زامبيها و نجات يافتن از آخرالزمان آنها، در فصل دوم بازي تبديل شد و زمام امور را به دست گرفت. «کلمنتاين» که فقط 11 سال دارد در قسمت دوم نقش اول بازي ميشود که بعد از شيوع بيماري وسيع و زامبي شدن بيشتري جمعيت انساني، زنده مانده است. البته اين تغيير «کلمنتاين»، که بسيار مردانه و جلوتر از سن خود با وقايع دور و اطراف خود مانند مرگ همراهان و يا ديدن جسدي خون آلود برخورد ميکند و در بسياري از صحنههاي بازي که به صورت اشاره و کليک ميباشد، اين حس را به بازيکنان ميدهد که گويا او در حال هدايت کاراکتر پسري بزرگ است، اما لطافتهاي کودکانه را نيز درون خود ذخيره کرده است. در بازي خشونت زيادي وجود دارد که براي منطبق شدن «کلمنتين» با آن، حرکتهاي مردانه زيادي در درگيريها از او ميبينيم و با وجود جثه کوچک، با زامبيها درگير ميشود و با چکش و يا چاقو به جان سر و کله آنها ميافتد. شايد بتوان بهترين صحنهاي که توصيفگر مردانهسازي شخصيت کلمنتاين است را لحظهاي دانست که اين دختر کوچک، چاقويي را از غلاف بيرون ميکشد، آن را در هوا تکان ميدهد و وقتي از تيزي و خوش دستي آن خيالش راحت ميشود، با صورتي که بيانگر لذت و رضايت است، چنين ديالوگي را به زبان ميآورد که “حس خوبي داره”، جملهاي که ما عادت شنيدن آن را از دهان قهرمانان فيلمهاي اکشن هاليوودي و يا ضد قهرمانان فيلمهاي جنايي داريم.
در اين ميان، نبايد يکي از نوستالژيکترين قهرمانان زن بازيها را نيز فراموش کنيم، مامور پليس «جيل ولنتاين9» از مجموعه بازي «رزيدنت اويل10» که با شيوع ويروسي کشنده مواجه ميشود که مردم «راکون سيتي11» را به زامبيهاي آدمخوار تبديل ميکند. شايد شهرت اين کاراکتر را بتوان به نجات پيدا کردن او از دوبار شيوع ويروس در دو شهر مختلف، حضور او در سرتاسر بازيهاي «رزيدنت اويل»، قابليتهاي بالاي او در مجازات کردن دشمنان و تروريستها و منهدم کردن تودههاي وسيع و زياد زامبيها، مبارزه با خشنترين آنها به نام «نمسيس12» نسبت داد. اگرچه او يک دختر است، اما با دستان و پا ضربههاي مهلک ميزند و يا با تقنگ تيراندازي ميکند و ميتواند با چاقو کار کند و جاي بحث و ترديدي باقي نميگذارد که ميتوان آن را به تمرينات سختي که خانمها براي ملحق شدن به نيروهاي نظامي بايد بگذرانند، مربوط دانست که ناخودآگاه روحيات مردانه و خشنتري براي آنان درست ميکند و آنها را شانه به شانه مردان براي درگيري آماده ميکند، اما با اين وجود در قسمتهاي اول بازي که براي کنسول پلي استيشن يک عرضه شده بود، لباس او به طرز عجيبي نامناسب براي شرايط بازي به نظر ميرسيد و بيشتر از يک پليس بودن، او را شبيه فردي که براي پيک نيک و گذراندن اوقات فراغت آمده است، نشان ميداد که البته او بدون داشتن کمترين ناراحتي و يا دست و پا گير شدن لباس، به سلاخي زامبيها و فرار کردن و دويدن ادامه ميداد. ميتوان اين نحوه پوشش را با توجه به شرايط زماني آن دوران که بيشتر گيمرها پسران جوان بودهاند، توجيه کرد و در قسمتهاي بعدي بازي در سالهاي نزديکتر، لباس «جيل» نيز تغيير کرد و شبيه يونيفرم پليس شد.
در آخر نيز ميتوان به چندين بازي ديگر اشاره کرد که همگي از کاراکترهاي زن در جهت جذب مخاطبان بيشتر در پسران و مردان و بازنمايي اغواگرانه از دختران و زنان استفاده کردهاند. «جوانا دارک13» کاراکتر زني است از مجموعه بازي «پرفکت دارک14» که کمابيش شبيه بازي مامور 007 ساخته شده است. او در اين بازي يک مامور مخفي است که به روزترين و شيکترين لباسها را به تن ميکند و با قد و قامتي بلند به مبارزه با دشمنان ميپردازد که نمونه بارز ديگري از استفاده ابزاري از زيباييهاي ظاهري زنانه ميباشد. سنگيني مبارزات و درگيريها در اين بازي، اين سوال را براي هر بيننده و بازيکني ايجاد ميکند که چطور يک انسان ميتواند در لباسي بسيار تنگ، به اين راحتي به تيراندازي و پرتاب نارنجک و فرار کردن مشغول شود. در اين بازي رفته رفته، «جوانا» در هر قسمت جديد منتشر شده، ظاهر فريبندهتري پيدا کرد و تبديل به عروسکي جذاب با قدرت مبارزه مردانه شد. «ژوليت استارلينگ15» در بازي «لاليپاپ چينسا16» را شايد بتوان به عنوان يکي از افتضاحترين ارائه از دختران در بازيهاي رايانه دانست. دختري با پوشش مدرسهاي که با در دست داشتن اره برقي بزرگ و داشتن کمترين لباس ممکن، به تکه تکه کردن زامبيها و رقصيدن و شادي کردن بعد از کشتن آنها ميپردازد. وجود مقدار زيادي خون در بازي و خشونتي که بازيهايي از اين دست به همراه ميآورند و چرخاندن اره برقي در ميان زامبيها و تکهتکه کردن آنها، هيچ تناسبي با روحيات دخترانه ندارند.
اين نشانهها در بازيها، بيانگر ادامه و تشديد استفاده ابزاري از جنسيت زن و حرمتشکني حريم مقدس دختران و زنان در بازيهاي رايانهاي به عنوان صنايع فرهنگي نوظهور است و همينطور اين نشانهها مکررا گوشزد ميکند که آمال و آرزوي نظام سرمايهداري، تبديل شدن همه چيزها به کالا و حتي قابل ارزشگذاري بودن مسائل معنوي است به طوري که اين رويکرد نوع بشر را با توجيهات اقتصادي صرف به سمت قهقرا به حرکت درآورده است. اين نکته ميتواند راهنمايي براي بازي سازان کشور باشد که در طراحي بازيهاي بومي به ارزشهاي متعالي انسانها توجه کنند و نه به اميال و غرايض دون آنها.
1. Tomb Raider
2. Metroid
3. Lara Croft
4. Bayonetta
5. Rayne
6. BloodRayne
7. Clementine
8. The Walking Dead
9. Jill Valentine
10. Resident Evil
11. Recon City
12. Nemesis
13. Juana Dark
14. Perfect Dark
15. Juliet Starling
16. Lollipop Chainsaw