اين بازي بر اساس نمايش هايي که پيش از عرضه داشت، توانست جوايز بسيار زيادي را از نمايشگاههاي معتبر به ويژه «اي 3» 2012 و 2013 دريافت کند و همچنين به علت داشتن گرافيک و گيم پلي قابل توجهاش نظرات مخاطبان و منتقدان زيادي را به خود جلب نمود. در نتيجه، همگي انتظار ارائه يک بازي بسيار خوب را داشتند که اين امر تا اندازهاي محقق گشت و اين بازي از سايتها و مجلات معتبر صنعت گيم نمرات خوبي را دريافت کرد. همينطور ميزان فروش بالاي اين بازي نيز درخور توجه بود تا جايي که رکورد بيشترين ميزان فروش در نخستين روز عرضه بازيهاي شرکت يوبي سافت را شکست و تا هفته اول عرضه، بيش از 4 ميليون نسخه را به فروش رسانيد. اين ميزان فروش بالا موجب سودآوري کلاني براي اين کمپاني شد و همين قضيه باعث شد تا آنها به فکر تبديل کردن اين عنوان به يک «فرنچايز3» (سري بازي) باشند.
هنگامي که در دنياي گيم صحبت از چنين سبکي (اکشن – ماجراجويي جهان باز ) به ميان مي آيد، به ويژه بازيهايي که داستانشان در جهاني امروزي روايت ميشود همه به ياد سري بازي «جيتياي4» ميافتند، عنواني که امروزه به دليل پيشرو بودن در اين سبک به عنوان يک استاندارد شناخته مي شود و براي سنجش کيفيت بازيي در اين سبک، بازيباز ها و يا همان گيمرها بين بازي جديد و سري «جيتياي» شروع به مقايسههاي مختلف مي کنند. از نکاتي که در چنين سبکي از بازيها به چشم ميخورد، ارائه آزادي عمل بالا به مخاطب است، اين آزادي عمل به بازيکن اين توانايي را ميدهد تا بعضي از کارهايي که در دنياي واقعي قادر به انجام آنها نيست و يا از انجام آنها امتناع ميورزد را در بازي انجام دهد، البته منظور، بيشتر اعمال مجرمانه است! کارهايي نظير دزدي، آسيب رساندن به افراد عادي و يا حتي کشتن آنان، مبارزه با پليس و ارتش، نفوذ به سيستمهاي امنيتي و مسائلي ديگر، همگي از جمله اعمال غير قانوني است که بازيکنان در اين نوع بازيها قادر به انجام آنها هستند. بازي «واچ داگز» هم از اين قضيه مستثني نيست، اگرچه به اندازه«جيتياي» در آن آزادي عمل وجود ندارد و بسياري از اعمال را نميتوان انجام داد اما از طرفي اين بازي تازگي داشته و ساعتها باعث سرگرمي ميشود، خصيصهاي که اين تازگي را ايجاد کرده و باعث سرگرمي ميشود چيزي نيست جز توانايي هک همه چيز با غلظت بالا.
در اين بازي، بازيکن کنترل فردي ايرلندي-امريکايي شورشي به نام «ايدن پيرس5» را به دست ميگيرد. او هکري حرفهاي است که علاوه بر داشتن هوش و ذکاوت بالا، مبارزي توانمند نيز هست و توانايي نبرد با انواع جنگ افزار را دارد، حتي در خود بازي به اين نکته اشاره ميشود که وي مبارزي است با فکر و مشت. او فردي 39 ساله است که در کودکي به همراه مادر و خواهرش از ايرلند به امريکا مهاجرت کرده و از ابتدا خود را مرد خانواده و مسئول حمايت از آنان ميدانسته، در نتيجه هيچ چيزي را از خانواده خويش دريغ نميکرده است.
بازي روايتگر داستان شهر شيکاگو6 است که در منجلابي از فساد گرفتار شده است. اين شهر توسط برنامه رايانهايي تحت عنوان سيستم عامل مرکزي «سيتي اُ اس7» کنترل ميشود. اين برنامه کنترل تمامي سيستمهاي برق، آب، گاز، تلفن، دوربينهاي مدار بسته (که در سطح شهر بسيارند) سيستم کنترل ترافيک و غيره را در اختيار دارد. همچنين اين برنامه اطلاعات شخصي شهروندان را در سرورهاي بزرگ مراکز کنترل نگهداري ميکند. اين سيستم عامل از لحاظ امنيتي مشکلاتي دارد که باعث ميشود تا هکرها بتوانند به داخل آن نفوذ کنند و کنترل آن را به دست بگيرند، هرچند که تعداد اين افراد محدود است اما ايدن يکي از آنها است.
داستان بازي از آنجا آغاز ميشود که در اکتبر سال 2012، ايدن پيرس و همدستش «دمين برنکس8» در تلاش هستند تا از راه هک کردن سيستم بانک الکترونيکي در همايشي واقع در «هتل مرلات9» پول زيادي به دست بياورند. ايدن خود در هتل حاضر شده و با دمين که در قرارگاهش مشغول کار با رايانه است، از راه دور ارتباط برقرار ميکند. ايدن سيستم را هک کرده و در حال انجام پروسه انتقال پولها (بوسيله تلفن همراه) است که در اين هنگام متوجه ميشوند فرد ديگري درصدد اين است که آنها را هک کند. دمين تلاش ميکند تا هکر ديگر را پيدا کرده و او را متوقف سازد ولي شرايط به سرعت بحراني مي شود، با اين حال دمين پافشاري ميکند تا ايدن را به ادامه عمليات مجبور کند اما ايدن از اين کار سر باز ميزند، تماسش با دمين قطع ميشود و از انجام عمليات صرف نظرکرده و فرار ميکند.
پس از اين، سکانسي نشان داده ميشود که در آن ايدن در حال رانندگي به همراه 2 خواهرزادهاش است که دو موتور سوار آنها را تعقيب کرده و يکي از آنها لاستيک خودرو را مورد اصابت گلوله قرار ميدهد، خودرو از جاده منحرف شده و چپ ميکند که همين امر باعث ميشود تا خواهرزاده کوچک ايدن يعني لينا به اغما رفته و پس از مدتي جان دهد.
فردي که به خودرو تير اندازي کرده بود، «موريس وگا10» نام داشت که يازده ماه پس از حادثه تصادف، ايدن موفق ميشود تا او را در يک استاديوم پيدا کند. ايدن او را مورد ضرب و شتم قرار مي دهد و از او مي خواهد تا نام رئيس خود را فاش کند ولي بازجويي نتيجه نميدهد، ايدن او را رها کرده و به دست همکارش «جوردي چن11» ميسپارد. او مزدوري است که ايدن او را استخدام کرده تا عاملان قتل را شناسايي کند. چن که با همدستان موريس وگا در استاديوم درگير شده بود به ايدن هشدار ميدهد که در دردسر خواهند افتاد. در نتيجه با پليس تماس گرفته و صحنهسازي مي کند که در استاديوم ميان گروههاي مافيايي درگيري پيش آمده و در نتيجه پليس را گمراه ميکند تا پي به آدم ربايي نبرد (ربودن موريس وگا). پس از اين که به لطف يک هکر ناشناس برق استاديوم قطع ميشود، ايدن به صورت مخفيانه از آنجا خارج ميشود.
پس از اين اتفاقات، ايدن در روز تولد خواهرزاده ديگرش (جکسون) به خانه خواهرش ميرود که متوجه ميشود فردي با خواهرش تماس گرفته و او و پسرش را تهديد ميکند (ايدن تلفن خواهرش را هک ميکند). ايدن که به خاطر اتفاقي که براي خواهرزاده کوچکش افتاده بود و هنوز احساس عذاب وجدان زيادي ميکند، نگران شده و درهاي خانه را قفل ميکند. خواهرش (نيکول12) او را سرزنش کرده و ميگويد که ايدن نميتواند همه چيز را درست کند و از او ميخواهد تا از خانه آنها بيرون برود. پس از اينکه ايدن از آنجا خارج ميشود، شماره تلفن همراه فرد مزاحم را رديابي کرده و به دنبال آن ميرود که خواهرش با او تماس گرفته و عذرخواهي ميکند. در طي اين جستجو، هکر13 ناشناسي به ايدن کمک ميکند که با نام «بد بوي 17»14 شناخته ميشود. او از ايدن ميخواهد تا همديگر را ببينند. در حين ملاقات مشخص مي شود که اين هکر در حقيقت دختري به نام «کلرا ليل15» است. او هکري مزدور بوده که در گذشته از فردي ناشناس دستور داشته تا ايدن و دمين را رديابي کند، اما پس از کشته شدن خواهرزاده ايدن او متاثر شده (ايدن از اين موضوع آگاهي ندارد) و به کمک ايدن ميآيد تا عاملان قتل را به سزاي خود برسانند. کمي بعد او منبع اصلي تماسهاي مزاحم را در يک مجتمع مسکوني رديابي ميکند و از اين طريق، ايدن متوجه ميشود که همکار قديمياش يعني «دمين برنکس16» کسي است که دستور مزاحمت براي خواهرش را داده است، دمين که مي فهمد رديابي شده از ايدن ميخواهد که همديگر را ببينند. دمين از ايدن ميخواهد تا هکر ديگري که در عمليات دستبرد هتل مرلات دست داشته را پيدا کند اما ايدن که از گذشته پشيمان است و تنها به دنبال انتقام قتل خواهرزادهاش است از اين کار امتناع ميکند و همين باعث ميشود تا دمين خواهر ايدن را گروگان گرفته و ايدن را مجبور به انجام اين کار کند.
پس از اين اتفاقات، ماجراي بازي وارد فاز تازهاي ميشود و ايدن ماموريتهاي مختلفي را در جهت داستان اصلي و يا حاشيه آن انجام ميدهد.
الماني که نقش اصلي را در داستان بازي ايفا ميکند «کلاب جنوبي شيکاگو17» است که معمولا در بازي به اختصار «کلاب» ناميده ميشود. در واقع اين باشگاه بزرگترين سنديکاي جرم و جنايت در شهر شيکاگو است که داستاني قديمي دارد و موضوع آن از دهه 30 ميلادي سرچشمه ميگيرد، زماني که شهر به دست دو گروه مافيايي ايتاليايي و ايرلندي اداره ميشده است. رئيس اين باشگاه پيرمردي به نام «درموت کويين18» است که عامل بسياري از جنايات شهر است آدم ربايي، اختلاس و اخاذي تنها بخشي از اين جرايم است، اما مهمترين اين جرايم که در بازي بدان پرداخته ميشود، فروش زنان جوان به عنوان کالاي جنسي است که طي حراجي ساليانه آنان را به فروش ميگذارد.
اما موضوع اصلي اين است که او با کشيدن نقشهاي براي باجگيري از شهردار، ويديويي را در هتل مرلات ضبط ميکند که طي آن شهردار زني به نام «رز واشنگتون19» (که خود پيشينهاي مهمي در ارتباط با سيستم عامل مرکزي شهر دارد) را به قتل ميرساند و بدين وسيله شهردار را مجبور ميکند تا از او پيروي کند و او را تبديل به مهره خود کند. در نتيجه، کويين کنترل شهر و سيستم عامل را به عهده گرفته و به جنايات خود ميافزايد، به طوري که با دستکاري در سيستم عامل مرکزي باعث ميشود که شهردار دوباره در انتخابات پيروز شود تا به اهداف شوم خود دست يابد، در حقيقت او شخصيت منفي اصلي داستان است.
شخصيت منفي ديگر، فردي به نام «ايراک20» يا همان عراق است. در واقع او همان هکر ناشناسي بود که در عمليات دستبرد هتل مرلات دست داشت. او مرد سياهپوست جواني است که در عراق براي ارتش آمريکا جنگيده و هم اکنون سردسته گروه خلافکاران «بلک وايسرويس21» است. او باعث مي شود تا اين گروه از يک باند کوچک خلافکار به گروهي بسيار قدرتمند تبديل شود تا جايي که سربازان حرفهاي تربيت ميکند که به تجهيزات نظامي پيشرفته دسترسي دارند. او کنترل بخشهاي فقيرنشين شهر را بر عهده دارد و مقرش در مجتمعي متروکه است که سروري بزرگ در آن قرار دارد که اطلاعات شهروندان در آن نگهداري ميشود. او با کويين دست به معامله ميزند تا هر دو گروه را با هم متحد کند.
سرور عراق از امنيت بالايي برخوردار است که ايدن و کلرا به تنهايي توانايي رمزگشايي آن را ندارند. در نتيجه کلرا به ايدن ميگويد، تنها فردي که توانايي اين کار را دارد، «ريموند کني22» است، فردي که با نام «تي-بون23» شناخته ميشود که در گذشته از مهندسان ارشد بخش نرم افزار «سيتي اُ اس» بوده است. پس از اينکه ايدن او را پيدا ميکند و ماموريتهايي را براي وي انجام ميدهد، او نيز به ايدن و کلرا ملحق ميشود. در نتيجه ايدن به مقر عراق نفوذ ميکند و پس از دريافت اطلاعات از سرور، با «ايراک» مواجه شده و طي درگيريي او را ميکشد.
پس از اينکه ايدن به قرارگاهشان باز ميگردد و در زماني که درباره اطلاعات به دست آمده با ريموند و کلرا گفتگو ميکند، ريموند ميفهمد که هکر ديگري سعي در نفوذ به سيستمهاي آنها دارد. در اين هنگام، ايدن سعي ميکند تا با رديابي سيگنالها امکان دسترسي هکر را به سيستم از بين ببرد. در اين حين، هکر پيامي را آشکار کرده که حاکي از اين است که کلرا براي فردي که دستور قتل ايدن را داده بود، کار ميکرده است، در نتيجه ايدن پريشان و عصباني ميشود و کلرا را بازخواست ميکند. اما کلرا نام کسي که به او دستور داده بود را نميداند و بدان قسم ميخورد اما ايدن باور نکرده و به او دستور ميدهد که از قرارگاه بيرون برود.
ايدن که حالا اطلاعات به دست آمده از سرور عراق را در اختيار ندارد، مجبور ميشود تا بدون هيچ داشتهاي به ملاقات با دمين برود. از طرفي مزدوران شرکت «بلام24» (شرکت فناوري اطلاعاتي که عامل خرابکاري در سيستم عامل شهر بوده) به دنبال او هستند. دمين يکبار ديگر با ايدن تماس ميگيرد، ايدن قسمتي از صحبتهايي که با خواهرش داشته را براي ريموند ميفرستد تا شايد مکان او را پيدا کنند. اما اتفاق مهم ديگر اين است که اطلاعات شخصي ايدن که تاکنون پنهان بوده توسط يک خودروي ويژه برنامههاي تلويزيوني، آشکار شده است و در تمامي مانيتورهاي شهر به نمايش در ميآيد. اينجا زماني است که دائما پليس در تعقيب ايدن است و او مجبور مي شود تا خودرو را پيدا کرده و نابود سازد. در همين حين، ريموند توانسته تا مکان هکر ديگر را پيدا کند. ايدن به دنبال او ميرود و پس از تعقيب و گريزي که صورت ميگيرد، با وجود اينکه هکر فرار ميکند اما ايدن اطلاعات را قبل از فرار او بوسيله هک کردن سيستمش بدست ميآورد. از طرفي ريموند مکان نيکول (خواهر ايدن) را پيدا ميکند. سپس ايدن او را آزاد کرده و وي را به همراه پسرش به صورت مخفيانه به مکاني خارج از شهر برده، از هم خداحافظي ميکنند و جدا ميشوند.
پس از اين اتفاقات، ريموند موفق ميشود، فردي که پشت اين قضايا بوده و دستور کشتن ايدن را داده بود، رديابي کند. او همان «درموت کويين» است که اتفاقا صاحب هتل مرلات نيز هست. ايدن به صورت مخفيانه به هتل مرلات، جايي که کويين در آنجا است، رفته و او را به چنگ ميآورد اما کويين در اتاقي است که شيشه ضد گلوله دارد و احساس امنيت ميکند. با اين حال، ايدن دستگاه ضربان ساز کويين را هک کرده و موجب سکته قلبي وي ميشود. در حين جان دادن، کويين، موضوع رسوايي شهردار را فاش ميکند و ميگويد که از ترس اينکه ايدن و دمين مبادا به ويديوي کشته شدن آن زن توسط شهردار، طي هک کردن هتل مرلات (در آغاز بازي) دست پيدا کرده باشند، دستور رديابي و قتل آن دو را داده بوده است.
پس از اين قضيه دمين با ايدن تماس ميگيرد و ميگويد که قصد دارد کلرا را به جاي نيکول گروگان بگيرد. در اين هنگام، ايدن به سرعت مکان کلرا را رديابي کرده و متوجه ميشود که او بر سر مزار خواهرزادهاش است اما زماني که ايدن بدانجا ميرسد افراد کويين، کلرا را پيدا کرده و به قتل ميرسانند.
پس از اين، دمين با ايدن تماس گرفته و ميگويد که کنترل سيستم عامل شهر را به صورت کامل در اختيار دارد. ايدن تلاش ميکند تا به سيستم نفوذ کند و جلوي خرابکاريهاي دمين را بگيرد اما توانايي عبور از «فاير وال25» سيستم را ندارد. ريموند به ايدن ميگويد که اين سيستم در سه مکان مختلف داراي ضعف امنيتي است و ايدن بايد ويروسي که او ساخته را در سرور مکانهاي گفته شده نصب کند تا بتواند از «فاير وال» عبور کند. پس از انجام اين مراحل، ايدن به سيستم کنترل سيستم عامل وارد مي شود اما پيش از هک کردن آن پيامي از «دد سک26» (انجمني پنهاني از هکرها که قصد اجراي عدالت به شيوه خود را دارند، کلرا نيز از اعضاي اين گروه بود) ظاهر ميشود که به ايدن پيشنهاد ميدهد تا 30 ثانيه صبر کند تا اين گروه به سيستم عامل نفوذ کند و سپس با نشان دادن عبارت “ما سگ هاي نگهبان خواهيم بود” هدف خود که برقراري عدالت است را مشخص مي کنند. با اين حال ايدن از اين کار امتناع ميکند و سيستم عامل شهر را هک کرده و با قطع کردن کل برق شهر، تنها مکان نوراني که مي تواند به سيستم نفوذ داشته باشد را بوسيله ماهواره پيدا ميکند. او جاي دمين را در فانوس دريايي رديابي کرده و به سرعت به آنجا ميرود. او در فانوس دريايي به دمين و پس از آن به جوردي چن (دستيارش) برميخورد، او حالا به روي ايدن اسلحه کشيده و اعلام ميکند که قرارداد تازهاي بسته است، او از ايدن ميخواهد تا اسلحهاش را زمين بگذارد. در همين هنگام ايدن به صورت پنهاني بمبي که در فانوس کار گذاشته را منفجر ميکند. جوردي به پايين سقوط کرده، ايدن اسلحه را برداشته و بيدرنگ به پيشاني دمين شليک ميکند.
پس از اين اتفاقات، در نماي پاياني بازي که توسط برنامه تلويزيوني بيان ميشود اين است که ايدن همچنان به عنوان فردي شورشي مشغول فعاليت است و به دنبال حفاظت از مردم و مجازات مجرمان ميباشد. از طرفي به سرنوشت تعدادي از افراد حاضر در بازي پرداخته ميشود. همچنين اين برنامه تلويزيوني نشان ميدهد که نسخه تازه سيستم عامل «سيتي اُ اس» به روي کار آمده که از هر لحاظ بهتر شده است.
اما اين نماي نهايي بازي نيست. پس از آن ايدن تماسي از جوردي دريافت ميکند که مشخص ميشود، او زنده است. او مکان «موريس وگا» را به ايدن ميگويد و ايدن به آنجا مي رود. حال، اين دست بازيکن است که او را کشته و يا زنده نگه دارد.
همانطور که گفته شد اين شهر (شيکاگو) توسط سيستم عاملي مرکزي کنترل ميشود. ايدن پس از تصادف، به شدت بر روي اين برنامه کار کرده بوده و موفق به هک کردن اين سيستم شده است و با استفاده از تلفن همراه خود در طول بازي توانايي به دست گرفتن کنترل دستگاههاي تحت نظارت اين سيستم را دارد. نکته جالب در مورد اين سيستم عامل، توانايي عملکرد دوگانه است که هم ميتواند امنيت شهروندان را تامين کند و هم ميتواند به تهديدي جدي بر ضد آنها تبديل شود. چيزي که در دنياي واقعي هم وجود دارد. به احتمال زياد دوربينهاي مدار بسته شهر لندن و يا شنود مکالمات شهروندان آمريکايي توسط دولت همگي عناصر خوبي براي الهام گرفتن و آفرينش چنين داستاني بودهاند. مواردي از اين دست در رسانهها سر و صداي زيادي به پا کردند. به طور مثال در سال 2009 شرکتي انگليسي به علت عدم کارايي دوربينهاي نصب شده در سطح شهر (که در جهت آشکار کردن و پيگيري جرايم مورد استفاده قرار ميگيرند) تصميم گرفت تا کنترل تعدادي از دوربينها را به کاربران اينترنتي بسپارد و به افرادي که جرايم را مشاهده کرده و به پليس خبر بدهند، پاداش دهد. کاري که شما در بازي توانايي انجام آن را داريد، اما مجري قانون خود شما هستيد. البته اين فقط يکي از تواناييهاي شما براي استفاده از دوربينهاي مداربسته شهر است.
همچنين موضوع قابل توجه ديگر، توانايي دسترسي شما به هويت اشخاص است به شکلي که تنها با نگاه کردن به افراد، مشخصاتي مانند نام و نام خانوادگي، سن، شغل و حتي درآمد ساليانه افراد براي شما آشکار ميشود. جالب است تا بدانيد که هر فردي در بازي مانند دنياي واقعي، داراي هويتي جداگانه است. بازيکن حتي توانايي دارد تا با هک کردن گروهي از افراد از حساب بانکيشان سرقت کند و يا به مکالمات آنها گوش دهد، همگي اين کارها به واسطه دسترسي پيرس به سيستم عامل مرکزي شهر و تلفن همراه وي ميسر ميشود.
نکته ديگر، شخصيت ايدن پيرس است که به عنوان شخصيتي خاکستري طراحي شده است. بازي به شما اين امکان را ميدهد که جدا از داستان اصلي و در قالب ماموريتهاي فرعي کوچک و بزرگ قادر به تغيير شخصيت ايدن به سمت خوب يا بد باشيد. به طور مثال اگر در بازي، شما پليس يا مردم عادي را به قتل برسانيد، خواه عمد يا غير عمد، نشانگري در بازي شما را آگاه ميکند که امتياز منفي گرفته و به طيف منفي نزديک ميشويد و يا اگر دزد يا قاتلي را به دام بيندازيد، امتياز مثبت دريافت ميکنيد. اما نکته عجيب اين است که هک کردن تراکنشهاي مالي افراد و يا گوش کردن به مکالمات آنان و حتي دزديدن وسايل نقليه امتياز منفي ندارد و اين اعمال صرفا کاري عادي به شمار مي روند.
بايد گفت که اين بازي با وجود داشتن نکات منفي و مثبت گوناگون در مجموع ميتواند تلنگري براي افرادي باشد که نگاهي فراتر از يک سرگرمي به آن دارند. پرداختن به قدرت فضاي سايبري در کنترل زندگي انسان، چيزي تازهاي نيست و سالها است که در زمينه ادبيات و سينما و بازي بدان پرداخته ميشود. اما اين عناوين که سبکي چون سايبرپانک (از زير شاخه هاي سبک علمي تخيلي) را دارا ميباشند، بيشتر نمايانگر آيندهاي دوردست بوده و هيچ گاه در زمان انتشار با فضاي دنياي واقعي مردم قابل انطباق نبودهاند اما اين بازي آنقدر ملموس است که نميتوان آن را در حوزه علمي-تخيلي جاي داد، زيرا اتفاقاتي که حول محور فضاي سايبري در اين بازي نمايان است، شايد همين امروز هم توسط کشوري همچون امريکا قابل اجرا باشد و اين همان قضيه است که ميتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند، او را نسبت به اتفاقاتي که در دنياي تکنولوژي ميافتد حساس کرده و از آينده خطرناکي که احتمالا پيش روي اوست، آگاه سازد.
در کل، جدا از مسائل فني، محتواي داستان بازي نکات قابل توجهي دارد که در دنياي واقعي نيز تا حدودي به چشم ميخورند. نشان دادن فساد به شکل علني و رخنه کردن گروههاي خلافکار در سياست و يا پرداختن به جاسوسي در زندگي شهروندان به شکل گسترده، همگي مولفههايي هستند که در بازي سگهاي نگهبان به آن پرداخته شده است. بازيي که مشخصا اتفاقات را در شهري واقعي چون شيکاگو با جزئيات بالا روايت ميکند و شما را در دل اين شهر با همه زشتيها و زيباييهايش قرار ميدهد تا همه چيز را ببينيد و حس همزاد پنداري قويي با شخصيت اصلي بازي برقرار کنيد، حسي که تنها مربوط به جنگ و گريز نيست، بلکه عواطف و منطق انسان را در رابطه با اجتماع نيز درگير ميکند. همچنين اطمينان و سوءظن درست و يا غلطي که ايدن نسبت به همقطاران خود در اين بازي پيدا ميکند نيز قابل توجه است که نتيجه آن ميتواند ذهن بازيکن را حتي پس از پايان بازي به خود مشغول کند.
اگرچه اين بازي انتقادهايي اساسي را به ساختار اطلاعاتي جوامع جديد مطرح ميکند، اما در عين حال هدف مهمتري را نيز دنبال ميکند و آن ايجاد توهم سراسربيني است. مفهوم سراسربيني را به فرآيند نظارت در برجهاي مراقبت برخي از زندانها تشبيه ميکنند. برجي که در وسط زندان واقع شده تا نگهبان بتواند به طور همزمان سلولهايي را که به طور مدور در اطراف اين برج واقع شدهاند را تحت نظارت خود داشته باشد. زنداني ديده ميشود ولي نميبيند. از آنجايي که زندانيان قادر به مشاهده نگهبانان زندان نيستند، احساس ميکنند که دائما تحت نظارت و مراقبت هستند، بنابراين به شيوهاي منضبط عمل و رفتار ميکنند. اين وضعيت شرايطي را ايجاد ميکند که زنداني به دست خود، اعمال خود را کنترل کرده و نيازي به قوه قهريه و اعمال زور نباشد. اين تکنيک که در دنياي تکنولوژي زده امروزي قابليت تبديل شدن به تاکتيک و يا حتي استراتژي را دارد، ميتواند هزينههاي کنترل اجتماعي را کاهش داده و شهروندان را به انقياد کشد. اين درست همان کارويژهاي است که بازي واچ داگز دارد، ايجاد توهم سراسربيني28 و ربايش آزادي. در اين بازي که توسط شرکت معروف فرانسوي يوبي سافت ساخته شده، شما در ظاهر فردي را ميبينيد که به دليل انگيزههاي شخصي و خانوادگي درگير موضوعي ميشود که در دنياي واقعي به تنهايي نميتواند از پس حل مشکل برآيد و حتي کساني هم که به مثابه مردم (گروه دد سک يا سگهاي نگهبان) سعي در شکستن و نظارت بر اين کنترل نامحسوس حکومتي دارند خود به فساد افتادهاند و اين قدرت بالقوه آنها را نيز فريفته و دست به سوءاستفاده از اطلاعات شهروندان ميزنند تا آنجايي که قهرمان بازي (ايدن پيرس) حاضر نيست پيشنهاد آنها را براي توقف 30 ثانيهاي بپذيرد. نتيجه اينکه اين بازي سعي در ايجاد اين توهم دارد که حکومتهاي جديد همه جزئيات زندگي مردم را تحت کنترل دارند و مادامي که نتوان راهحلي براي امنيت اين شبکههاي اطلاعاتي يافت، بايد رفتارهاي خود را کنترل کرد و به عبارت ديگر، در مقابل دولتهاي استکباري دست به شورش و اعتراض نزد.
1. Watch Dogs
2. Ubisoft
3. Franchise
4. Grand Theft Auto
5. Aiden Pearce
6. Chicago
7. CtOS
8. Damien Brenks
9. Merlaut Hotel
10. Maurice Vegas
11. Jordi Chin
12. Nicol
13. Hacker
14. BadBoy17
15. Clara Lille
16. Damien Brenks
17. Chicago South Club
18. Dermot “Lucky” Quinn
19. Rose Washington
20. Iraq
21. Black Vicerois
22. Raymond Kenney
23. T-Bone
24. Blume
25. Firewall
26. DedSec
27. will be the watch dogs
28. Panopticon