بازیساز یهودی با عقده‌های مذهبی

«کن لوين1» در سال 1966 در خانواده اي يهودي در شهر نيويورک به دنيا آمد. لوين کارگردان خلاق و يکي از بنيانگذاران شرکت «ايرشينال گيمز2» است که بر روي بازيهاي پرفروشي مانند مجموعه سيستم شاک3، تيف4 و بايوشاک5 کار کرده است. کن به خاطر کارهايش بارها مورد تمجيد قرار گرفته است. از نمونه کارهاي موفق او مي توان به انتخاب شدن او به عنوان بهترين داستان نويس قرن توسط سايت گيم اينفورمر6 و بهترين شخص سال در سال 2007 توسط سايت وان آپ7 اشاره کرد.

لوين در سال 1997 در کنار همکارانش يعني جاناتان چي و رابرت فرمير شرکت ايرشينال گيمز را بنيانگذاري کرد. اولين بازيي که لوين در شرکت خود طراحي کرد بازي سيستم شاک بود که اين بازي در سبک نقش آفريني داستاني بود و لوين نويسندگي و کارگرداني هنري آن را بر عهده داشت.

لوين علاوه بر کارگرداني بازي هاي رايانه اي، به نوشتن داستان هم مي پردازد. سه کتابي که او در نوشته شدن آنها نقش داشته عبارتند از:

رپچور بايوشاک اينفينيت8، مايند ان ريولت9 (ذهن در انقلاب) و آرت آو بايوشاک10 (هنر در بايوشاک اينفينيت) است. لوين به طور مستقيم در نوشتن کتاب ها نقش نداشته اما محتواي اصلي هر سه کتاب را لوين در اختيار نويسندگان اصلي قرار داده است.

نکته جالب درباره لوين نحوه برخورد او با مذهب و معرفي خودش است. لوين به گفته خودش هيچ ديني را قبول ندارد و سعي کرده در بازيهايش دنياي انسانها را به همان شکلي که هست به نمايش بکشد. لوين اعتقاد دارد که هر مسئله اي که اتفاق مي افتد داراي چندين ديدگاه متفاوت است که هر کدام در تناقض با ديگري است.

بايوشاک اينفينيت آخرين اثر لوين است که کارگرداني، داستان پردازي و خلق کاراکترهاي آن را همگي خود او انجام داده است. بازي درباره کشمکش يک انسان با نام بوکر دوئت11 است که در توهم دنياي خودش گرفتار شده و تنها راه رهايي او از اين دنيا، کشتن خودش است. دوئت در روند بازي با جنبه هاي مختلف دنياي خيالي خودش روبرو مي شود و با سفر به گذشته و آينده با رويکردهاي مختلف زندگي و انتخابهايش روبرو مي شود. در اين بازي خدا هيچ موجوديتي ندارد و بازي سعي دارد بيان کند که سرنوشت انسان در دستان خود او است.

لوين در بايوشاک، مذهب را وسيله اي براي اعمال قدرت و سوء استفاده از مردم معرفي مي کند و يهوديت را قرباني افکار نژادپرستانه و مذهبي نشان مي دهد. در بايوشاک اينفينيت فردي به نام زاخاري هيل کامستاک12 که شخصيت منفي بازي به شمار مي رود، خود را پيامبري از طرف خدا معرفي مي کند و با ساخت شهري در آسمان ادعا مي کند که هدايت مردم به بهشت را بر عهده دارد. کامستاک فردي بي رحم و سوء استفاده گر است که به کشتار سرخپوستان و برده هاي چيني مي پردازد. همچنين در صحنه هاي مختلفي از بازي، يهوديان به عنوان افرادي مظلوم نشان داده مي شوند که دولتمردان شهر کامستاک آنها را به شکلهاي مضحک کشيده اند و از آنها به عنوان افراد سود جو و مضر براي اجتماع ياد کرده اند. در يکي ديگر از صحنه هاي بازي، مجسمه اي از کامستاک به نمايش در مي آيد که در آن کامستاک به جنگ اژدهايي رفته است که سه سر دارد و يکي از سرهاي آن، سر يک فرد يهودي است و کامستاک در حال قطع کردن آن است. لوين در مصاحبه هايش درباره بازي گفته است که سعي داشته تبعيض ها و ظلم هايي را که به هر شکل بر يهوديان روا شده است، به تصوير بکشد.