پنج سال در کمین شیر
پروژه ضد اسد، از پنج سال پیش کلید خورده بود
گاهی اوقات می توان به سوژه های مطرح شده در بازی های رایانه ای به عنوان سندی از پیشگویی های غرب (نقشه های غرب) برای آینده جهان نگریست و با تحلیل داستان آن ها، برخی از رویدادهای جهان را تحلیل نمود. به عنوان نمونه می توان به پیش بینی هایی که آمریکا برای آینده جهان در بازی Home Front داشت، اشاره کرد که در آن به مواردی همچون بحران انرژی در غرب، افول قدرت آمریکا در آینده نزدیک، تبدیل کره شمالی به ابرقدرت جهانی و ایجاد بحران در یک کشور اسلامی اشاره ای مستقیم می شود. البته پیش بینی این بازی به ایجاد تنش و آشوب در کشور عراق اشاره داشت، اما به علت وقوع رخدادهای پیش بینی نشده ای همچون بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه و تغییر حکومت مصر، این پیش بینی درست از کار در نیامد و موجب شد تا غرب، به سراغ پروژه دیگری که سال ها پیش در بازی دیگری طرح آن را پی ریزی کرده بود برود. برنامه ای که در آن “اسد” را محور شرارت و عامل نا امنی در خاورمیانه معرفی می کرد. حتما می پرسید که در کدام بازی چنین پروژه ای مطرح شده بود؟
برای یافتن پاسخ، باید نگاهی ریزبینانه به یکی از بازی های که در سال 1386 (2007) به بازارهای جهانی عرضه شد بیندازیم.
در سال 1386 بازی ای با نام Call of Duty 4:Modern Warfare به بازار عرضه شد که در آن طرح فشار به اسد و معرفی او به عنوان “عامل ایجاد تنش در منطقه” به صراحت مطرح شده بود. طبق داستان بازی، گروهی کودتاچی به فرماندهی فردی به نام “خالد الاسد”، رئیس جمهور کشور فلسطین، “یاسر الفلانی” را دستگیر کرده و او را اعدام می کند!
پیش از بررسی داستان بازی، بهتر است ابتدا نگاهی موشکافانه به این اسامی داشته باشیم و آن ها را از جهات مختلف مورد تحلیل قرار دهیم:
خالد الاسد که در این بازی به عنوان یاغی و کودتاچی معرفی می شود، درواقع می تواند نمادی از حافظ اسد، رئیس جمهور پیشین سوریه و یا پسر مرحوم او باسل اسد باشد. (شباهت این شخصیت به باسل اسد قابل تامل است)
دلیل این موضوع را هم می توان در نام و ملیت رئیس جمهوری که اسد در بازی علیه او کودتا کرده یافت. همچنین با مطالعه بیوگرافی حافظ اسد متوجه خواهید شد که او با کودتا علیه رئیس جمهور قبلی سوریه، نورالدین الاتاسی توانسته بود حکومت را در این کشور به دست بگیرد.
از طرفی پرچمی که در بازی به الاسد نسبت داده می شود شباهت بسیار زیادی به پرچم اخوان المسلمین دارد. این موضوع اشاره ای واضح به مسلمان بودن الاسد و ارتباط این گروه تروریستی با مذهب اسلام دارد!!
یاسر الفلانی: در سایت callofduty.wikia.com در کنار ملیت این فرد پرچم فلسطین قرار داده شده است. با این حساب می توان او را نمادی از یاسر عرفات، رئیس پیشین تشکیلات خودگردان فلسطین دانست. حال این سوال مطرح است که این دو شخصیت، درواقعیت چه رابطه ای با یکدیگر داشته اند؟ آیا واقعا رابطه آن ها چیزی شبیه به رابطه ترسیم شده در این بازی بوده است؟
سایت خبر آنلاین درمورد رابطه حافظ اسد و یاسر عرفات اینطور نوشته که:
– حافظ اسد، رئیس جمهوری سابق سوریه یکی از شخصیت های تاثیر گذار جهان عرب بود که شاید بعد از جمال عبدالناصر، رئیس جمهوری فقید مصر، تنها رئیس جمهوری بود که نقش تاثیر گذاری درحل بحران های جهان عرب به عهده داشت.
اسد در سال 1931 دریک خانواده علوی مذهب در روستای القرداحه از توابع استان ساحلی لاذقیه سوریه متولد شد و درسال 2000 بر اثر سکته مغزی در گذشت. وی از سال 1970 زمانی که وزیر دفاع بود با انجام یک کودتا علیه “نورالدین الاتاسی “رئیس جمهوری وقت سوریه، قدرت را به دست گرفت. از همان زمان، اسد رابطه مستحکمی با گروه های مبارز فلسطینی از جمله یاسر عرفات رئیس وقت سازمان آزادیبخش فلسطین بر قرار کرد.
سال 1991 در جریان کنفرانس مادرید سوریه در کنار فلسطین یک سلسله مذاکراتی را با رژیم صهیونیستی آغاز کرد اما به دلیل سر سختی صهیونیستها در برابر شرایط اعراب، حافظ اسد به هیات سوری که ریاست آن را توفیق الحلاق معاون سیاسی وزارت خارجه سوریه به عهده داشت دستور داد تا مذاکرات را متوقف کند. اسد همچنین از یاسر عرفات خواست تا از هیات فلسطین بخواهد میز مذاکرات را ترک کند زیرا هیات اسرائیلی حاضر نیست کوچکترین امتیازی به هیات های عربی بدهد. ظاهرا عرفات، در پشت پرده و درشهر اسلو پایتخت نروژ به مذاکرات خود با هیات رژیم صهیونیستی به ریاست “یوسی بیلین “مقام ارشد وزارت خارجه اسرائیل ادامه می دهد.
امضاء قرار داد اسلو در سال 1993 میان هیات فلسطینی که ریاست آن را ابتدادکتر حیدر عبدالشافی و سپس نبیل شعث به عهده داشتند برای رهبران سوریه شگفت انگیز بود. سوری ها تصور نمی کردند که یاسر عرفات بدون مشورت با اعراب به تنهائی با اسرائیلی ها مذاکره کند و لذا امضاء قرار داد اسلو موضع سوری ها را دربرابر اسرائیل تضعیف کرد. پس از آن بود که اسد به مقامات سیاسی و امنیتی سوریه دستور داد که تحت هیچ شرایطی اجازه ندهند یاسر عرفات وارد دمشق شود. سال 1994 که عرفات به تازگی به عنوان رئیس تشکیلات خود گردان فلسطین در رام الله مستقر شده بود، باسل اسد، فرزند ارشد حافظ اسد که پیش بینی می شد جانشین پدر شود، بر اثر یک حادثه اتومبیل در دمشق جان سپرد.
این حادثه تاثیر سوئی بر روحیه حافظ اسد باقی گذاشت زیرا باسل اسد از لحاظ سیاسی و اجرائی آماده می شد تا رهبری کشور سوریه را بعد از حافظ اسد به عهده بگیرد. مراسم تشییع جنازه باسل اسد در روستای القرداحه زادگاه اسد با حضور صدها هزار نفر از مردم سوریه ولبنان بر گزار شد و جسد باسل جوان ” 32 ساله” در همانجا دفن شد. همزمان با تشییع جنازه باسل اسد در القرداحه هواپیمای شخصی عرفات در فرودگاه نظامی این روستا به زمین نشست و یاسرعرفات برای تسلیت وارد کاخ ییلاقی حافظ اسد در این روستا شد. او به محض مشاهده حافظ اسد در حالی که بر سینه خود می کوبید و به شدت می گریست خود را در آغوش اسد انداخت و پیشانی رئیس جمهوری فقید سوریه را بوسید.
اسد که به خاطر ماجرای قرار داد اسلو وخیانت سازمان آزادیبخش فلسطین به آرمان ملت فلسطین، از عرفات دلگیر بود سالن را ترک و به اتاق دیگری رفت. بلافاصله عبدالحلیم خدام معاون اول سابق رئیس جمهوری، ژنرال مصطفی طلاس وزیر دفاع، فاروق الشرع وزیر خارجه و محمد سلمان وزیر اطلاع رسانی به دنبال حافظ اسد رفتند و از وی خواستند که یاسر عرفات را ببخشد. خدام خطاب به اسد گفت : اقای رئیس جمهور ! گذشته را فراموش کنید زیرا اکنون عرفات میهمان شما است و حتی پیشانی شمارا هم بوسید . حافظ اسد علیرغم شرایط روحی ناشی از مرگ فرزند جوان خود خطاب به مقامات سوریه گفت: آخرشما این آدم را درست نمی شناسید او به اینجا می آید و پیشانی مرا یک بار می بوسد و زمانی که به فلسطین اشغالی باز می گردد 3 بار پیشانی اسحاق رابین ” نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی ” را می بوسد!.
یا در جایی دیگر روزنامه شرق درمورد رابطه این دو سیاستمدار اینطور می نویسد که:
– سوريه، ياسر عرفات، رهبر و بنيانگذار “جنبش فتح” فلسطين را از اين كشور اخراج كرد و عملا عرفات يكي از بزرگترين و موثرترين حاميانش را از دست داد. او پس از اخراج از سوريه در شمال لبنان (شهر طرابلس) مستقر شد. ديري نپاييد (20 دسامبر 1983) كه پس از محاصره از سوي ارتش سوريه و فلسطينيان مخالف او، طرابلس را به مقصد تونس ترك كرد و مقر ساف به آنجا منتقل شد. 10 سال بعد و همزمان با امضاي قرارداد اسلو اين امر تكرار شد. حافظ اسد انتظار داشت كه ياسرعرفات حداقل قبل از امضاي قرارداد اسلو با رهبران سوريه رايزني ميكرد اما عرفات از اين كار خودداري كرده بود. اين امر موجب رنجش حافظ اسد شد و گفته ميشود او دوباره دستور داد كه مانع ورود عرفات به سوريه شوند.
می بینید که در واقیت هم رابطه این دو سیاستمدار بزرگ جهان عرب به شدت تیره و تار بوده و از آنجا که عرفات با رژیم صهیونیستی ارتباط حسنه ای داشته، در این بازی او را در جناح حق و اسد را در جناح ناحق و کودتاچی (با توجه به نحوه به قدرت رسیدن وی) به تصویر کشیده اند. اما نکته بعدی، درمورد استفاده از فامیل “اسد” و نام “یاسر” است. از آنجا که بازیکن باید نسبت به فامیلی اسد که پس از “حافظ اسد”، “بشار اسد” وامدار آن است، احساس تنفر داشته باشد، به این فامیلی تاکید ویژه ای شده و تا انتهای بازی بارها و بارها تکرار می شود. اما چون فامیلی عرفات ادامه ای نداشته و پس از او افراد دیگری جایگزین شده اند، از این رو نام یاسر به همراه فامیل الفلانی استفاده شده است. این بدان معنی است که هر کس دیگری نیز می تواند به جای فلانی قرار گیرد. درواقع نکته مهم و هدف اصلی این است که بازیکن با نام اسد به عنوان تروریست و تهدیدی جهانی آشنا شود.
نظیر این اتفاق را می توانید در بازی Battlefield 3 مشاهده کنید که در آن از دو نام البشیر و کافروف استفاده شده بود. در این بازی هم فرخ البشیر یادآور نام عمر البشیر و کافروف یادآور نام سرگئی لاوروف بود.
طبق داستان بازی Call of Duty 4:Modern Warfare، خالد الاسد با اعدام یاسر الفلانی و در دست گرفتن حکومت، تبدیل به قدرت دوم منطقه می شود. از اینجا به بعد است که داستان وارد چرخه ای تکراری می شود و موضوع روس ها و برقراری ارتباط با حکومت کودتا و تحویل بمب اتم به آن ها مطرح می شود. داستانی کلیشه ای که نظیر آن باز هم در بازی Battlefield 3 روایت شد. قدرت گرفتن الاسد در منطقه، آمریکا را به واکنش و درگیری با این موضوع وادار می نماید. آمریکا به بهانه برقراری امنیت و آرامش در منطقه، پس از بیست و چهار ساعت ناوهای هواپیمابر ارتش خود را آماده حمله به نیروهای کودتا می کند. جالب است که طبق داستان بازی درست در همین زمان روسیه هم درگیر جنگ های داخلی شده و میهن پرستان افراطی با نیروهای وفادار به نظام فدرال روسیه درحال نبرد هستند. فرماندهی شورشیان روس را فردی به نام عمران زاکایف، که سابقا تاجر اسلحه بوده به همراه جمعی از طرفداران حزب کمونیسم عهده دار است.
و اما نکاتی درمورد شخصیت و نام زاکایف: به نظر می رسد که این شخصیت هم بدل احمد زاکایف باشد. حال ببینیم که احمد زاکایف کیست؟
– احمد خلیدوویچ زاکایف، متولد ۲۶ آوریل ۱۹۵۹ در منطقه قزاقستان شوری، معاون سابق نخست وزیر و نخست وزیر فعلی جمهوری به رسمیت شناخته نشده جدایی طلب چچن است. او همچنین وزیر خارجه دولت چچن (منتصب اصلان مسخدوف اندکی پس از انتخابش در ۱۹۹۷ و دوباره در ۲۰۰۶ توسط عبد الحلیم سادولایف) بود. در خلال جنگ اول چچن زاکایف در نبردها به نفع گروزنی و عملیات نظامی، و نیز در مذاکرات سطح بالا با طرف روسی شرکت کرد . در سال ۲۰۰۲، روسیه او را، که در آن زمان در تبعید بود، به شرکت در جرایمی از جمله عملیات تروریستی متهم کرد. در سال ۲۰۰۳ دادگاه بریتانیا تقاضای استرداد را به دلیل نبود مدارک رد کرد و اعلام کرد که اتهامات انگیزه ساسی داشته، و احتمال زیادی وجود دارد که زاکایف در صورت بازگردانده شدن به مسکو مورد شکنجه قرار گیرد.
می بینید که حتی این شخصیت هم بر اساس شخصیتی واقعی شکل گرفته است. زاکایف با الاسد ارتباط برقرار می کند و تصمیم می گیرد تا بمب اتمی را به او هدیه بدهد. نظیر کاری که لاوروف با فرخ البشیر کرد. درون بازی درمورد علت این کار اینطور توضیح داده می شود:
– وضعیت خیلی ساده است. خالد الاسد کودتا کرده و شورشی های روسیه قصد دارن یه بمب هسته ای براش بفرستن. حالا این که چرا میهن پرستای روسی باید یه همچین کاری بکنن خدا می دونه.
– خیلی ساده است، الاسد وضعیت منطقه رو به هم می ریزه و پاشو میذاره رو دم آمریکا، اونوقت آمریکا وارد عمل میشه و نیروهاش رو روی اونجا متمرکز می کنه.
– درسته، بعد اونا (کودتاچی ها) می تونن با خیال راحت توی اروپای شرقی، آفریقا، آمریکای جنوبی و خیلی جاهای دیگه فعالیت کنن، بدون این که نگران دخالت آمریکا باشن…
پس از اطلاع از این همکاری و حتمی شدن تحویل بمب اتم به کودتاچی ها، تیم منتخب نیروهای هنگ یکم پیاده نظام آمریکا و هنگ بیست و دوم نیروهای ویژه اس.ای.اس انگلیس، پس از کش مکش ها و درگیری های فراوان، سرانجام با گروهی از مخالفان روس ارتباط برقرار کرده و از طریق آن ها به مکان الاسد پی می برند و او را دستگیر کرده و می کشند. سپس نیروهای ائتلافی به سراغ زاکایف می روند و پس از درگیری های متعدد و مرگبار، موفق می شوند او را از پای در آورره و به شورش ها خاتمه دهند…
همانطور که مشاهده کردید داستان بازی به شدت کلیشه ای نوشته شده است و نظیر آن را می توان در بازی Battlefield 3 نیز مشاهده کرد. جدای از قدرتنمایی نظامی آمریکا و انگلیس در این بازی، نکته ای که در آن بسیار خودنمایی می کند، مطرح کردن نام اسد به عنوان خطری جدی برای منطقه خاورمیانه است. مسئله ای که امروز به وضوح دستمایه ای برای حمایت از تروریست ها در این کشور شده و گزینه دخالت نظامی غرب علیه این کشور را محتمل تر می کند. سناریویی که غرب از 5 سال پیش برای منطقه خاورمیانه و به طور خاص خاندان اسد طراحی کرده بود. با این اوصاف و بنا به شواهد موجود، بعید نیست که دستمایه تهاجم و تجاوز بعدی آمریکا، عمر البشیر و کشور سودان باشد!