تقابل تلويزيون با بازيهاي رايانهاي هميشه هيجاني زياد براي دوستداران آنها به همراه داشته است و به يک روند تبديل شده است، به گونهاي که بازيي که به موفقيت ميرسد، همه گيمرها انتظار ساخته شدن يک برنامه تلويزيوني و يا سريال و دست کم فيلمي با نام آن را دارند و دوست دارند که بيشتر از يک بازي با دنياي آن رابطه برقرار کنند؛ هنرپيشگان محبوب خود را در قالب قهرمانان و ضد قهرمانان بازي ببينند و هيجان و ماجراجويي و حتي خشونتي که تا امروز خودشان آن را ايجاد ميکردند، اکنون نامي بزرگ از دنياي ستارگان سينما براي آنها بسازد و آن را به تصوير بکشد. در طرف ديگر، طرفداران يک برنامه تلويزيوني و يا فيلم خاص و يک سريال موفق و پربيننده، حتي اگر نسبت به بازيهاي رايانهاي بي ميل باشند، با شنيدن اسم برنامه مورد علاقه خود در جايي، دوست دارند که با آن آشنا شوند و آن را امتحان کنند تا باز وارد دنياي آن شوند و انتظار داستاني جديد و کشف نکات بيشتري دارند و ميخواهند که از دريچهاي ديگر به برنامه محبوب خود نگاه و با آن ارتباط برقرار کنند. در همين زمينه چندين نمونه از اين تقابلها را بررسي ميکنيم.
ابتدا از يکي از قديميترين مجموعه بازي-فيلمها شروع ميکنيم که ابتدا يک بازي به نام «مورتال کامبت1» بوده است، اما با ساخته شدن فيلم آن به همين نام، توانست با ورود خود به سينما و فضاي هاليوودي سال 1995، رقمي نزديک به 25 ميليون دلار درآمد داشته باشد و در انتها با فروش کلي نزديک به 130 ميليون دلار در سينماهاي سرتاسر دنيا، به يکي از سودآورترين فيلمهاي براساس بازي تاريخ تبديل شود. جلوههاي ويژه فيلم براي زمان خود پيشرفته بود و همچنين حضور «کريستوفر لمبرت2» يکي از هنرپيشگان مطرح فيلمهاي اکشن در نقش «ريدن3» به بالا رفتن رقم فروش فيلم کمک به سزايي کرد.
يکي ديگر از بازيهايي که به تنهايي نظر بسياري از منتقدان را به خود جلب کرده بود، بازي «تومب ريدر4» ميباشد که حضور يک اشراف زاده زن انگليسي به نام «لارا کرفت5» با لهجه غليظ به عنوان قهرمان بازي نگاه همه را به خود جلب کرد اما شايد ويژگيهاي «لارا» در نبردهاي مسلحانه و تن به تن با مردها، حرکتهاي پارکوري و ورزشي او در بالا رفتن از سکوها و ديوارها و حس ماجراجويي شديد در او براي کشف آثار و اسرار باستاني و رفتن به مناطق و مکانهايي کشف نشده و دست نخورده، سازندگان بازي را به اين فکر انداخت که فيلم آن را نيز به کمک کمپانيهاي فيلمسازي بر روي پردههاي سينما به نمايش درآورند. فيلم الهام گرفته از اين بازي، فروشي نزديک به 300 ميليون دلاري داشت تا پوسترهاي اين فيلم به بخشي از زندگي روزمره جوانان آن روز تبديل شود.
در ادامه به معرفي يکي از پر بينندهترين سريال تلويزيوني روز ميپردازم به نام بازي «گيم آف ترونز6» که با داشتن امتياز 100/95 از سايت «آي.ام.دي.بي7»، بازيگران بسيار مطرح، کارگرداني بينظير و داشتن داستاني اقتباسي از مجموعه کتابهاي به نام (نغمه يخ و آتش) و به نويسندگي جورج مارتين در حال يکه تازي است. اما همزمان با اوج گيري اين مجموعه، شرکت «تل تيل8» که سازنده بازيهاي «د ولف امانگ آس9» و «د واکينگ دد10» بوده، ساخت سري بازيهاي بازي «گيم آف ترونز» را نيز شروع کرد و در سال 2014 اولين قسمت از 6 قسمت بازي را منتشر ساخت که سبکي مانند باقي بازيهاي اين شرکت را داشت و هر نوع تصميم و صحبتي که بازيکنان در بازي انتخاب ميکردند، بر سرنوشت کاراکتر آنها اثر جداگانهاي ميگذاشت و داستان بازي را عوض ميکرد.
سريال ديگري که بسيار توجه به سمت خود جلب کرده است و با انتشار 5 فصل و داشتن امتياز 8.7 از 10 در ميان مجموعههاي تلويزيوني پر بيننده است، به اسم «د واکينگ دد» شناخته ميشود که داستاني در مورد پايان عصر انسان و شيوع ويروسي کشنده است که پس از مرگ آدمها، آنها را به موجوداتي بي روح و سرد و با يک غريزه ساده يعني کشتن هر موجود زندهاي و خوردن آنها است، تبديل ميکند و داستان بازي در مورد تعدادي از بازماندگان است که به مرور به دور هم جمع شده و گروهي مرگبار براي «زامبيها» را تشکيل ميدهند اما به زودي متوجه ميشوند که هنوز هم بزرگترين خطر براي آنها، خود انسانها هستند و بايد با گروههاي ديگر نيز وارد جنگ شوند. مانند بازي «گيم آف ترونز»، ساخت معروفترين نسخه بازي اين مجموعه نيز به دستان قدرتمند سازندگان شرکت «تل تيل» افتاد و با توجه به نوع سريال که در آن بارهاي بار شخصيتهاي خوب بازي بايد تصميمهايي بگيرند که شايد نتايجي بسيار انساني و اخلاقي را به همراه نداشته باشند، شايد بهترين شرکت نيز براي ادا کردن حق مطلب نويسندههاي سريال نيز بود و با روند هميشگي اين شرکت در بازيهاي خود، يعني سپردن انتخابها و نوع پيشروي بازي به کسي که آن را بازي ميکند، همانند سريال در بسياري از موارد افراد به چالش کشيده ميشدند و بايد از ميان به عنوان مثال کشتن يک انسان زنده و فرار کردن راحت از دست زامبيها و يا نجات دادن او و در عوض در خطر قرار گرفتن کل گروه يکي را انتخاب ميکردند که به خودي خود به نوعي سريال را تداعي ميکرد و نکتهاي که به همراه داشت و آن اين که چقدر زندگي يک انسان ارزشمند است و در چنين شرايطي يک فرد تا چه ميزان قادر و حاضر به ريسک کردن است و آيا مراقبت از جان دوستان خود مهمتر است يا زنده نگه داشتن يک اصل انساني يعني کمک به همنوع؟
اما هدف اصلي از اين مثالها کمکي است که آنها ميتوانند به صنعت بازيسازي ايران بکنند، به عنوان مثال در کشور ما برنامه تلويزيوني مانند کلاه قرمزي، به راحتي قابليت تبديل شدن به يک بازي فکري و داستاني با حضور تمامي عناصر و کاراکترهاي اصلي را دارد که مخاطبان جوان، نوجوان، ميانسال و حتي کهنسال دارد و بايد از نمونههايي که هم اکنون به عنوان بازي اين مجموعه در سايتهاي مختلف وجود دارد، حمايت بيشتري شود.
از نمونه ديگر مجموعههايي که ميتوان از آنها بازي ساخت، ميتوان به برنامه آسمان شب اشاره کرد که هدف آن آموزش و گسترش آگاهي مردم از ستاره شناسي و نجوم است و با استفاده از اين فرصت عالي ميتوان بازي آموزشي براي شناخت همگان از صور فلکي، حرکت زمين و سيارات و ستارگان با کمک بهترين اساتيد اين زمينه به بازار معرفي کرد که علاوه بر يدک کشيدن اسم يک برنامه و مجموعه علمي و موفق، به ترويج يک علم باستاني ميپردازد و به رشد آن در ميان مردمان ايران زمين که همواره مشتاق شناخت اسرار کائنات بودهاند، کمک به سزايي خواهد کرد.
در واقع در خلال اين بدهبستانهاي سينما و بازيها يا تلويزيون و بازيها علاوه بر درآمدهاي مضاعف، ميتوان همافزاييهاي فرهنگي و اخلاقي را نيز ايجاد نمود و فراگيري و شهرت يک شخصيت، يک داستان يا يک موضوع را حداقل در مقياس جمعيت ايران گسترش داده و متناسب با دسترسي و گرايش رسانهاي افراد مختلف، پيام مورد نظر را به آنها تقويت و منتقل نمود.
1. Mortal Combat
2. Christopher Lambert
3. Raiden
4. Tomb Raider
5. Lara Croft
6. Game of Thrones
7. IMDB
8. Tell Tale
9. The Wolf Among Us
10. The Walking Dead