«ديس وار آف ماين1» بازيي در سبک «بقا در جنگ» است که توسط استوديوي لهستاني «11 بيت استوديوز2» در نوامبر 2014 به بازار عرضه شده است. در اين بازي شما در شهر محاصره شده «الرازناويا3» در کشور «پوگورن4» در درگيريهاي بين ارتش و شورشيها گير افتادهايد و بايد تا تمام شدن جنگ زنده بمانيد، اما نه در نقش سربازان تا دندان مسلح، بلکه به عنوان مردم عادي جنگزده. بنا به گفته سازندگان، اين بازي از محاصره «سارايوو5» (پايتخت بوسني و هرزگوين) توسط صربها و اوضاع سخت و مشقت بار زندگي مردم در آن زمان الهام گرفته شده است.
بازي، هشت شخصيت قابل بازي دارد: «آنتون6»، رياضيداني مسن که پيش از جنگ استاد دانشگاه بوده، «آريکا7»، دختري که از چهارده سالگي در خيابان بزرگ شده و با دزدي روزگار ميگذرانده، «بوريس8»، کارگر شيفت شب انبار که پايش زير آوار مانده و هنوز کمي لنگ ميزند، «برونو9»، رستورانداري که قبل از جنگ حتي در تلويزيون برنامه آشپزي داشت، «سوتا10»، خانم ميانسالي که معلم دبستان است، «اميليا11»، وکيلي جوان از خانوادهاي متمول که با آغاز جنگ و بي ارزش شدن نقدينگي به يکباره همه چيزشان را از دست دادند، «کتيا12»، خبرنگاري که به دنبال پدر و مادرش به شهر بازگشته، «مارين13»، تعميرکاري که خانهاش را در آتش سوزي از دست داده، «مارکو14»، آتشنشاني که به دنبال همسر و فرزندانش ميگردد، «رومن15»، سربازي فراري که تحت تعقيب ارتش است، «پاول16»، فوتباليستي که مانند «مارکو» از خانوادهاش دور افتاده و در پي خبري از آنان است و «زلاتا»، دختر جواني که درس موسيقي ميخوانده و در جريان بمبارانها پدر و مادرش را از دست داده است. هرکدام از اين شخصيتها ويژگي خاصي دارد؛ مثلا بوريس به خاطر قدرت بدنياش ميتواند بيشتر از بقيه بار حمل کند، يا مارين که تعميرکار بوده به ابزار کمتري براي ساخت وسايل احتياج دارد، يا مثلا پاول ميتواند سريعتر از ديگران بدود و …
شما هر بار بازي را با سه شخصيت (به صورت تصادفي) شروع ميکنيد که در يک خانه بمباران شده پناه گرفتهاند و ميبايد تا پايان محاصره، براي زنده ماندن تلاش کنيد. بايد آب و غذا پيدا کنيد تا از گرسنگي نميريد، دارو و بانداژ بدست بياوريد تا بيماري و جراحتها شما را از پاي در نياورد و براي تعمير پناهگاهتان و بهتر کردن کيفيت زندگي در آن با ساخت وسايل مختلف (مانند تختخواب، تا از خوابيدن روي زمين روز بعد از کم خوابي نناليد، يا اجاق گاز، تا به جاي مواد خام غذاي پخته بخوريد، يا بخاري، تا در زمستان از سرما يخ نزنيد ويا …) به دنبال ابزار و لوازم بگرديد. پناهگاهتان کمي منابع براي شروع کار دارد اما براي دوام آوردن تا پايان جنگ کافي نيست، بنابراين بايد به دنبال تامين آذوقه و منابع به جاهاي ديگر شهر سرک بکشيد. اين کار در روز ممکن نيست چون تک تير اندازان ارتش به هر کسي که در خيابان ببينند شليک ميکنند و تنها راه چاره، بيرون رفتن در پوشش تاريکي شب است. هر شب ميتوانيد تنها يک نفر را به جستوجوي ابزار به ديگر مکانهاي شهر بفرستيد ولي بايد حواستان به محدوديت حمل منابع هر شخصيت و مکانهاي قابل جستوجو باشد. علاوه بر آن در برخي از اين مکانها افراد ديگري هستند که ممکن است به حضور شما واکنش منفي نشان دهند و يا حتي به شما حمله کنند. البته شما هم ميتوانيد از خودتان دفاع کنيد و يا حتي به قصد کشتن به ديگران حمله کنيد، اما يادتان نرود که شما يک شهروند سادهايد، نه يک سرباز. اگر سعي کنيد با دست خالي و يا حتي با سلاح سرد به شخصيتي که سلاح گرم دارد حمله کنيد، کشته ميشويد. براي زنده ماندن بايد در سايهها پنهان شويد و دشمنان را غافلگير کنيد. حتي وقتي تفنگ بدست ميآوريد، کارتان راحتتر نميشود، چون با اولين شليک گلوله، تمام ساکنان محل را از محل حضورتان باخبر ميکنيد و درگيري با بيش از يک نفر همان و کشته شدن همان.
همانطور که در بالا گفته شد، در شهر علاوه بر شما، ديگراني نيز هستند که مانند شما سعي در زنده ماندن دارند و برخي از هيچ کاري ابايي ندارند. ممکن است يک صبح که از کاوش شبانه بر ميگرديد، غارتگران به پناهگاه شما حمله کرده باشند و اگر سلاح کافي نداشته باشيد، يا پناهگاهتان را مقاومسازي نکرده باشيد و يا کسي را براي نگهباني نگماشته باشيد، ميبينيد که منابعي که بدست آوردهايد به غارت رفته و حتي به دوستانتان آسيب زدهاند. البته همه مردم اينطور نيستند. مثلا فرانکو، فروشنده دورهگردي که هر از چندگاهي به پناهگاهتان سر ميزند؛ يا همسايگانتان که ممکن است به شما سر زده و تقاضايي داشته باشند يا هديهاي برايتان آورده باشند؛ يا شخصيت چهارم قابل بازي که به دنبال سرپناهي ميگردد و در صورت پناه دادن به او به گروهتان اضافه ميشود؛ يا حتي دو کودک که به دنبال دارو براي مادر بيمارشان ميگردند، و اينجاست که با مهمترين خصيصه بازي روبرو ميشويد: شما براي زنده ماندن در اين شرايط چه تصميماتي ميگيريد و چه برخوردي با ديگران خواهيد داشت؟ نه فقط با افرادي که به پناهگاهتان ميآيند، بلکه با افرادي که در کاوشهايتان با آنها روبرو ميشويد، چگونه رفتار خواهيد کرد؟ آيا حاضر هستيد براي بدست آوردن غذا به خانه زوجي پير و بي دفاع حمله کنيد و وسايلشان را بدزديد؟ اگر از گرسنگي رو به مرگ باشيد چطور؟ يا اگر شبي در کاوش منابع به سرباز مسلحي بربخوريد که قصد تعرض به دختر جواني را دارد، سعي در نجات دختر از دست آن سرباز ميکنيد، حتي اگر سلاحي نداشته باشيد؟ تصميمات شما علاوه بر روايت داستان، بر روحيه افراد درون پناهگاه تأثير ميگذارد، هرچند نه به صورت يکسان. مثلا اگر کسي به پناهگاهتان بيايد و براي بردن يک زخمي به بيمارستان از شما تقاضاي کمک کند، يکي از اعضاي گروه ممکن است اين کار را باعث به خطر افتادن کمک کننده و غير ضروري بداند و اگر به کمک برويد ناراحت شود. البته تمام تصميمات بازي سياه و سفيد نيستند. مثلا اگر به مخفيگاه غارتگران رفته و آنان را از بين ببريد، نه تنها به ذخايرشان دست پيدا ميکنيد، بلکه به خاطر کم کردن شر آنها از سر مردم روحيه افرادتان بهتر ميشود. روحيه افراد در بازي به نوعي بيانگر اميد آنها به آينده است؛ هرچه روحيه افراد بهتر باشد، اميدشان به آينده بيشتر است و هرچه روحيه پايينتري داشته باشند، نااميدتر ميشوند و حتي ممکن است به فکر خودکشي بيافتند يا پناهگاه را يکباره ترک کنند. به غير از تصميمات و واکنشهاي شما در مقابل ديگران، وضعيت خود پناهگاه و ميزان تغذيه و سلامت جسماني نيز بر روحيه افراد تاثير ميگذارد. علاوه بر آن برخي از شخصيتها، به يک ماده خاص (قهوه يا سيگار) وابستگي دارند که در دسترس نبودنشان بر روحيه آنها تاثير ميگذارد.
به طور کلي بايد گفت که بازي «ديس وار آف ماين»، سعي در انتقال ديدگاهي متفاوت از محاصره شدن در جنگ را دارد و در آن موفق هم بوده است. در اين بازي، ديگر قرار نيست يک تنه به دل دشمن بزنيد و او را شکست دهيد، بلکه بايد در کنار چندين جنگزده ديگر براي زنده ماندن تلاش کنيد و با عواقب تصميماتي که در اين مسير ميگيريد، زندگي کنيد. يکي از چيزهايي که سازندگان بازي در اين بازي به ما نشان ميدهند، اين است که اولين کساني که هزينه جنگ را به دوش مي کشند نه سربازان، که مردم يک کشورند.
اين بازي از اين جهت قابل اهميت است که ديگر بازيکن در نقش يک سرباز، در ميدان جنگ ظاهر نميشود بلکه او در نقش مردم عادي که جنگ موجب مشقت آنها شده، قرار ميگيرد و قرار است که با همکاري، تقويت روحيه، حفظ اميد، انجام کارهاي اخلاقي و تهيه مايحتاج اوليه براي زنده ماندن، پس از چشيدن مصائب فراوان، دوران جنگ را سپري کرده و به زندگي شيرين قبل از جنگ بازگردد. اما در اين بازي، بازيکن نميتواند زندگي طبيعي پيش از جنگ را به خود ببيند و آن را تجربه کند. در واقع پايان خوشي براي اين بازي قابل تصور نيست و در نتيجه با گذشت زمان، يک به يک همخانهها از بين ميروند و بازيکن بالاخره پس از گذشت زماني دراز که از توليد بازيهاي رايانهاي ميگذرد، بالاخره طعم تلخ جنگ را احساس ميکند و از روحيه خشونتپروري موجود در اکثر بازيهاي جنگي از قبيل «کال آف ديوتي»، «بتلفيلد»، «مدال آف هانر» و … فاصله ميگيرد.
1. This War of Mine
2. 11Bit Studios
3. Ulraznavia
4. Pogoren
5. Sarajevo
6. Anton
7. Arica
8. Boris
9. Bruno
10. Cveta
11. Emilia
12. Katia
13. Marin
14. Marko
15. Pavle
16. Roman